مباحثات

رسانه فکری تحلیلی حوزه و روحانیت

«السلام علی المعذب فی قعر السجون و ظلم المطامیر، ذی الساق المرضوض بحلق القیود »

امام موسی بن جعفر الکاظم(ع) در هفتم ماه صفر ۱۲۸ ق. در «ابواء» (محلی بین مکه و مدینه) زاده شد. مادر آن حضرت حمیده بانویی از اهل مغرب یا اندلس بوده، لقب آن حضرت «کاظم(ع) «و»عبد الصالح» و همچنین به خاطر حاجت گرفتن شیعیان و دوستداران علاوه بر موارد قبلی، لقب «باب الحوائج» به آن حضرت داده‌اند. کنیه آن امام همام «ابوالحسن» و «ابوابراهیم» است.[۲] ایشان از مجموع ۲۰ سالی که در کنار پدر بزرگوار خود بودند، ۵ سال آن را در روزگار امویان، ۴ سال و شش ماه به روزگار سفاح و ۹ سال و اندی در دوران حکومت منصور دوانیقی گذراند. امام کاظم(ع) پس از شهادت پدر بزرگوارش در سال ۱۴۸ هـ . ق،در حدود ۳۵ سال امامت و زعامت روحی و معنوی مردم را به عهده گرفت. آن حضرت ۱۰ سال از این روزگار را با منصور، ۱۱ سال با محمدالمهدی پسر منصورمعروف به مهدی، یک سال با موسی الهادی معروف به هادی پسر مهدی و۱۳سال دیگر عمر خود را با هارون‌الرشید سپری کرد و سرانجام در ۲۵ رجب سال ۱۸۳ هـ . ق در زندان هارون و به دست سِندی بن شاهک، زندانبان هارون به وسیله زهر به شهادت رسید[۳]

اوضاع زمانه:

دوره ۳۵ ساله زعامت امام موسی کاظم(ع) با سال‌های آخر خلافت منصور دوانیقی (۱۴۸ ـ ۱۵۸) خلافت مهدی (۱۵۸ ـ ۱۶۹)، هادی (۱۶۹ ـ ۱۷۰) و ۱۳ سال از حکومت هارون رشید (۱۷۰ ـ ۱۸۳) مقارن بود. منصور در تمام مدت خلافتش شیعیان را مورد تعقیب و تهدید قرار می‌داد و از اذیت، آزار، حبس و به شهادت رساند مخالفان خود دریغ نمی‌کرد. منصور حتی در دورة امام صادق(ع) این رویه را تجربه کرده بود و بسیاری از جنبش‌هایی که نشان‌هایی از آزادی خواهی داشتند به شدت سرکوب کرده بود. در دورة منصور در سال ۱۴۵ ه- ق بغداد را توسعه داد و از معماری ایرانیان در نوسازی شهر استفاده فراوانی کرد و حتی خاندان بر مکی را در اداره مملکت به سبک ایرانیان به کار گرفت.[۴] در دورة یازده ساله از فرمانروایی مهدی عباسی، امام(ع) در کنار کارهای فرهنگی ـ فکری و اشتغال به تدریس به برقراری ارتباط میان خود و شیعیان در نواحی مختلف و سازماندهی آنان پرداخت و مشکلات معیشتی و اقتصادی شیعیان را بر طرف می‌کرد. با کشف این اقدامات امام(ع) مدتی زندانی شد و سپس آزاد گردید.[۵] نرمش‌های ظاهری مهدی عباسی در زمینه آزادی و رفاه اقتصادی فرصتی شد تا تشکیلات شیعیان منسجم‌تر شود ولی با گذشت زمان به دلیل گسترده شدن بساط خوشگذارانی مهدی، مجدداً فضای اختناق به وجود آمد.[۶] رفتارناشایست خلیفه با یعقوب بن داوود(وزیرمهدی عباسی)، در تذکر اخلاقی که این وزیر به مهدی عباسی داده بود و نیز برخورد خلیفه با امام کاظم(ع) در مسئله تحریم شراب در قرآن، نمونه‌هایی از مخالفت مهدی با دستورات اسلام بود.[۷] پس از مهدی عباسی فرزندش هادی قدرت را در دست گرفت. هر چند مدت خلافت هادی عباسی بیش از یک سال طول نکشید، ولی سبب حوادث بسیار تلخی گردید که برای شیعیان و امام کاظم(ع) بسیار ناگوار بود. او دائماً در این مدت کم به فرمانروایش دستور می‌داد شیعیان را بازداشت و به زندان بفرستند.[۸] در دورة هادی فرماندار مدینه سخت‌گیری‌های شدید علیه شیعیان انجام می‌داد.[۹] که همین امر منجر به قیام فخ در دورة هادی شد در این قیام انقلابی حسین بن علی از شیعیان مدینه، چون از حکومت عباسیان و ستم بسیار ایشان به ستوه آمد، با رضایت تلویحی امام موسی کاظم(ع) علیه هادی قیام کرد و با گروهی حدود سیصد نفر از مدینه به سوی مکه به راه افتاد، ولی سپاهیان هادی در محلی به نام فخ، حسین و یارانش را محاصره و سپس او را به شهادت رساندن.[۱۰]. پس از هادی، هاورن رشید برادر منصور دوانیقی حاکمیت را در دست گرفت. بیشترین دوره امامت امام موسی کاظم(ع) در زمان خلافت هارون، ششمین خلیفه عباسی، سپری شد. هارون در نظر بسیاری از مورخان، انسانی چند شخصیتی بود و تعادل شخصیتی نداشت. گاهی دستور به نصیحت و توصیه می‌داد و تحت تأثیر آن می‌گریست و هراز گاهی دستور به قتل و کشتار مردم بی گناه می‌داد.[۱۱] از نظر موقعیت رفاهی، اقتصادی و نوسازی در بهترین وضعیت از حکومت عباسیان قرارداشت. او اززیرکی خاندان بر مکی در اداره امورکشور استفاده می‌کرد و از طریق مالیات زمین‌های فتح شده و جمع‌آوری زکات درآمد بسیار خوبی داشت. ولی این ثروت باد آورده در خدمت چاپلوسان و خوش خدمتان به دربار عباسی صرف می‌شد. در این دوره هارون با امام موسی کاظم(ع) به شدت برخورد کرد و دائماً امام را به بهانه‌های واهی به زندان می‌انداخت و عرصه را بر شیعیان روز به روز تنگ‌تر می‌کرد تا اینکه امام موسی کاظم(ع) را در سال ۱۸۴ ه- ق به شهادت رساند.

دوران امامت آن حضرت مصادف با دو نظام سیاسی نامشروع بنی‌امیه و بنی عباس بود. انقراض بنی‌امیه و روی کار آمدن بنی عباس در آن زمان رخ داد و بیشتر عمر آن حضرت در این دوران بود. بنی‌عباس برای تحکیم قدرت خود، سیاست مکر و فریب را در مورد شیعیان در پیش گرفتند. البته دوران زندگانی جدش امام محمدباقر(ع) و نیزپدرش امام جعفرصادق(ع) که در دوره چالش دو نظام سیاسی نامشروع بنی‌امیه و بنی عباس بود به پایان رسیده و ایجاد یک فضای باز سیاسی و کم رنگ شدن نظارت سختگیرانه حاکمان وقت، در زمان زعامت امام موسی کاظم از بین رفته بود. عباسیان در قلمروسرزمین های اسلامی در صدد تغییر فکرو اندیشه مسلمانان بودند به ویژه در مسائل فقاهتی و دیگر دانش‌ها، با ایجاد مرکز علوم فقهی و نیز ایجاد دارالترجمه دولتی در بغداد تلاش کردند تا صاحب نظران نیازشان به امام کمترشود. اما به نظر می‌رسد این امر به دلیل ضعف استدلال علمی وفقدان معنویت در آن مقطع توفیق زیادی نصیب آنان نکرد، البته برخورداری امام از «علم الهی» شیعیان علاقمند را راسخ تر در پیروی از مبارزه امام موسی کاظم(ع) با فرعونیان عباسی می‌کرد. این امر ناشی از آموزه‌های دین اسلام است و اینکه امام به عنوان رهبر مسلمانان، مبارزه با فرعونیان را به عنوان یک رکن دینی، واجب می‌داند. پر واضح است که عمده مخالفت‌ها و برخورد بنی عباس با امام کاظم(ع) از اندیشه‌های ناب ایشان برای تحقق نظام اسلامی ولایت محور و نیز از فعالیت‌های سیاسی فراگیر و گسترده امام(ع) بر ضد فرعونیان ستمگر حکایت دارد. امری که تحمل عباسیان را به سر آورده و احساس خطر جدی آنان را موجب شده بود؛ لذا بنا به خوی درندگی وددمنشانه به زندان و تبعید امام(ع) روی آوردند.

۱- پایگاه علمی-فرهنگی

واقعیت این است که در رابطه با اسلام به عنوان کامل‌ترین دین الهی دو جهت قابل توجه و تأمل است: یکی محتوا و درون مایه آن که یک سلسله باورها و ارزش‌های متعالی را برای بشر عرضه کرده است تا با تحول در بینش و ارزش، تمام ساحات زندگی وی را تحت تأثیر قرار داده و اصلاح کند. و دیگر، روش و شیوه تأثیرگذاری و درونی سازی آن باورها و ارزش‌ها به عنوان فرایندی که در بسترحوادث و جریان‌های اجتماعی شکل می‌گیرد ونیز در درونی ساختن مؤلفه‌های فرهنگ، مؤثر است. روش و شیوه‌های به کار رفته از سوی ائمه(ع) در تطبیق و درونی سازی فرهنگ، اصول و قواعدی که در نهادینه سازی بر آن‌ها تکیه شده است، می‌تواند برای بازاندیشی فرهنگ آسیب دیده مورد بهره برداری قرار گیرد. امام(ع) به عنوان حافظ ارزش‌ها ومحتوای فرهنگ قرانی در دوره عباسیان اقدام به بازاندیشی فرهنگ دینی کردند. تقویت ابعاد علمی و فرهنگی برای بازاندیشی فرهنگ دینی متنی است که زمینه‌اش برخی انحراف‌های فکری ایجاد شده در راستای تخریب فرهنگ سیاسی امامت تو سط بنی عباس بود.

امام مدینه را پایگاه فرهنگی و تربیتی خود قرار داده بود. اداره این پایگاه فرهنگی که قبلاً توسط امام باقر(ع) و امام صادق(ع) توسعه یافته بود در ادامه این پایگاه فرهنگی – فکری، شیعیان زیادی از دور و نزدیک برای کسب فیض به محضر امام کاظم(ع) می‌رسیدند و در مدینه و مخصوصاً در ایام حج که امام عازم مکه بودند از آن حضرت استفاده می‌کردند. با گسترش مکتب فکری ابوحنیفه در عراق و روی آوردن بسیاری از علماء و دانشجویان فقه به روش «قیاس»، امام کاظم(ع) از طریق یک عمل فرهنگی با واکنش روشن وارد صحنه شدند و بر حفظ میراث فرهنگی به جای مانده از آنچه در دین خدا، قرآن و سنت است، پای فشردند. امام در این زمینه ابائی از تخطئه مکتب ابوحنیفه نداشتند. در عین حال و با اینکه حضرت از اعمال کردن قیاس منع می‌کردند «ان احکام ﷲ لاتقاس» [۱۲]، نسبت به اهمیت عقل و جایگاه آن این تعبیر را که: «ان ﷲ تبارک و تعالی اکمل للناس الحج بالعقول»[۱۳] تاکید می‌ورزیدند. دراین مکتب فرهنگی گروه کثیری از عالمان و راویان حدیث، پیرامون امام موسی(ع) گرد آمدند و آن حضرت با توانایی بسیار آراء خردمندانه‌ای در دانش‌های گوناگون دینی ابراز کرد. چنانچه سید بن‌طاووس می‌نویسد: «یاران و نزدیکان امام(ع) در مجلس درس آن بزرگوار حاضر می‌شدند و هر گاه او سخنی می‌فرمود یا در موردی نظری ارائه می‌داد، به ضبط آن مبادرت می‌کردند.»[۱۴] پایگاه علمی – فرهنگی امام(ع) که برای ایجاد تشکیلات سیاسی امامت امری ضروری بود به تدریج شروع به عضوگیری کرد تا اینکه شاگردان مکتب موسی کاظم(ع) در تمامی عرصه‌ها درخشیدند و چون بنیان‌های علمی و فکری قوی محسوب می‌شدند فرعونیان عباسی تاب تحمل آنان را نداشتند وشروع به اعمال خشونت و فشارهای اجتماعی –سیاسی کردند. از جمله افراد این پایگاه فرهنگی «یونس بن‌عبدالرحمن»است. وی در اعتقاد به امامت حضرت چنان روشن‌بین و استوار بود که کوچک‌ترین نرمش و یا لغزشی را در مقابل منحرفان جایزا نمی‌دانست و در برخورد با فرقه‌های انحرافی، موضع قاطعی داشت. او در پرتو انوار درخشان امام(ع) از چهره‌های درخشان جهان تشیع و شخصیتی ارزنده به شمار می‌رود.[۱۵] یکی دیگر از چهره‌های فرهنگی محمد بن‌مفضل بن‌عمر جعفی است. او را باب امام کاظم(ع) نامیده‌اند زیرا او رابط میان مردم و حضرت بود و فرزند مفضل است، که امام صادق(ع) توحید معروف خویش را به وی قرائت فرمود.[۱۶] محمد بن‌علی بن‌نعمان نیز از چهره‌های فرهنگی محسوب شده است، کنیه‌اش ابوجعفر و از بزرگان اصحاب امام ششم و امام هفتم است. وی توان آن را داشت که با هر مخالفی بحث کند و بر وی غالب گردد.[۱۷]

ازدیگر چهرهای فرهنگی عبدﷲ بن‌جندب، بجلی و کوفی است او مقام وشانیت بلندی نزد امام هفتم داشت و یکی از وکیلان آن حضرت به شمار می‌رفت، به طوری که فرزند امام(ع) سوگند یاد کرد که; عبدﷲ بن‌جندب مورد رضایت‌خدا و رسول ﷲ صلی ﷲ علیه و آله و از مخبتین ماست.[۱۸] ونعداد دیگری که بیشتر در پایگاه علمی امام(ع) فعالیت داشتند.[۱۹]

در این پایگاه فرهنگی امام(ع) از فرصت‌ها و زمینه‌های پیش آمده مانند روز نوروز که مجبور شد در یکی از جلسات منصور دوانیقی حضور بیابد از فرهنگ سازی دریغ نکرد و در احیای فرهنگ اعتراض وآزادیخواهی تلاش وا فری از خود نشان داد.[۲۰]

۲- پایگاه ارتباطات –تشکیلات

تشکیلات و ارتباطات متنی است برای اطلاع رسانی وپیام های سیاسی – اجتماعی که زمینه‌اش رهایی از تنگناهای سیاسی ایجاد شده توسط بنی عباس بود.

با گسترش شیعیان در مناطق مختلف سرزمین اسلامی نیاز به یک شبکه ارتباطی هر روز بیش از پیش احساس می‌شد و اهل بیت(ع) هم بر همین اساس اقدام به تأسیس شبکه ارتباطات نمودند. اگرچه این مساله قبل از امام موسی(ع) آغاز شده بود ولی امام موسی(ع) آن شبکه را بر اساس نیاز شیعیان گسترش وپنهانی تر کرد. اسامی افراد زیر به عنوان نماینده شبکه ارتباطات آن حضرت در تاریخ ثبت شده است عبارت از مفضل بن عمر جعفی، عبد الرحمن بن حجاج، عبد ﷲ بن جندب، علی بن یقطین، اسامة بن حفص، ابراهیم بن سلام نیشابوری، یونس بن یعقوب، علی بن ابی حمزه بطائنی، زیاد بن مروان قندی، احمد بن ابی بشر سراج، عثمان بن عیسی رواسی و منصور بن یونس می‌باشند.[۲۱] به طور کلی وظیفه نمایندگان امام(ع) دریافت وجوهات شرعی و هدایا، کمک به مستمندان بود وگسترش شبکه ارتباطی میان ائمه و شیعیان بوسیله نامه‌ها و توقیعات وبراساس ضرورت برخی محرمانه بوده است با افزایش جمعیت شیعیان در مناطق مختلف نیاز به حفظ رابطه میان مردم و امام جدی بود. پیام‌های ارتباطی در این زمینه نقش مهمی را ایفا می‌کرد. از امام موسی(ع) بیش از نود نامه در موضوعات مختلف و خطاب به افراد گوناگون بر جای مانده است که نشان دهنده اهمیت آن امام همام به شبکه ارتباطات است.[۲۲]

۲- پایگاه اقتصادی –معیشتی

در اسلام، مال یک ودیعه الهی معرفی شده است که از جانب خداوند در اختیار بشر قرار گرفته است، در سوره مبارکه نور آیه ۳۳ به این امر مهم اشاره شده است» وَ آتُوهُم مِّن مَّالِ اللَّهِ الَّذِی آتَاکُمْ…»از این‌رو، حفظ مال و نعمت‌هایی که خداوند به انسان عطا کرده، همانند حفظ جان بر هر انسانی واجب است. در راستای این ارزش و باورهای قرانی امام(ع) اقدام به انسجام دهی اقتصادی شیعیان می‌کند. در واقع برنامه‌های اقتصادی امام(ع) بر اساس ارزش‌ها وباورهای قرانی متنی است که حمایت مالی از شیعیان زمینه ای‌ای در مقابل عمل سیاسی مستکبران عباسی برای تضعیف و تحقیر مالی شیعیان است.

گرچه برخی گزارش‌های تاریخی مربوط به وضعیت اقتصادی فرعونیان عبّاسی خوب توصیف شده است و مورّخان کمتر به وضعیت اقتصادی توده مردم پرداخته‌اند، اما شواهد فراوانی نشان می‌دهند که طبقه وسیعی از مردم تحت حاکمیت عبّاسیان در فقر و تنگ دستی زندگی می‌کردند.[۲۳] ونیز شورش‌ها و اعتراض‌های متعدد مردمی حاکی از نارضایتی عمومی از اوضاع اجتماعی و اقتصادی در این عصر داشته‌اند.به گفته مسعودی مالیات‌های بسیاری در زمان خلافت منصور از کشاورزان گرفته می‌شد.[۲۴] ونیز سیاست سخت‌گیرانه اقتصادی و فشار مالی را علیه مردم در پیش گرفته بود تا مخالفان سیاسی خود را به ضعف بکشاند و زمینه قیام‌ها و شورش‌های مردمی را از بین ببرد.[۲۵] بروز شورش‌ها و قیام‌هایی که یک پای در مخالفت فکری و سیاسی با دولت عبّاسی داشتند و پای دیگر در بی عدالتی‌های اجتماعی و نابسامانی‌های اقتصادی در این دوره گزارش شده است.[۲۶] منصور و هارون، به طور آشکار، امام را از بسیاری از حقوق و مزایای اقتصادی و مالی محروم کرده بودند. در تاریخ آمده است زمانی که هارون در سفری که به مدینه داشت، برای جلب نظر مردم به همه مساعدت وکمک های مالی داد، اما امام و خانواده شیعیان انقلابی را از این مساعدت وکمک محروم کرد. هنگامی که مأمون علت آن را پرسید، جواب شنید که فقر او نزد من محبوب‌تر از غنای اوست. اگر به این مرد پول بدهم، هیچ تضمینی ندارم که فردا با صدهزار شمشیرزن از شیعیان و موالیانش علیه من قیام نکند.[۲۷] اساساً یکی از بهانه‌های هارون بر دشمنی و قتل امام کاظم(ع) جلوگیری از قدرت اقتصادی آن حضرت بود. هارون از اقتدار مالی امام در هراس بود و از دریافت خمس و زکات و وجوهات شرعی توسط امام غضبناک بود.[۲۸] به طور کلی اموال و ثروت امام کاظم(ع) شامل وجوهات ، زکات، نذورات، صدقات و موقوفات می‌شد که این اموال، گاه، مستقیماً از سوی شیعیان تحویل امام داده می‌شد و گاه، از طریق وکلا و نایبان امام دریافت و توزیع می‌گردید. با تقویت و گسترش سازمان وکالت در عصر امام کاظم(ع) پرداخت‌های مالی شیعیان به تشکیلا ت امام(ع) نیز فزونی یافتند.[۲۹] وجود مبلغ هفتاد هزار دینار نزد زیادبن مروان عیسی و مبلغ سی هزار دینار نزد علی‌بن حمزه از وکلای امام(ع) حکایت از تشکیلات اقتصادی در عصر امام کاظم(ع) می‌باشد.[۳۰]

همچنین استفاده ازموقوفه‌ها از سوی امام(ع) برای تقویت اقتصادی شیعیان صورت می‌گرفت. امام(ع) از درآمدهای حاصله ازموقوفات، آن‌ها را در جهت تحکیم و گسترش تشیّع به مصرف می‌رساندند. (کلینی، ص ۴۷-۴۸.) در وصیت‌نامه امام کاظم(ع) نیز آمده است که آن حضرت یک سوم موقوفه پدرش را وصیت کرده است. این امر نشان می‌دهد که اموال و املاکی از طریق موقوفه و ارث از سوی امام صادق(ع) به امام کاظم(ع) منتقل شده است. (شیخ صدوق، عیون اخبارالرضا، ج ۱، ص ۲۸.) به غیر از اموال نامبره شده بخش دیگری به نام اموال شخصی بود که به امام تعلق داشت، اموال شخصی اموالی بودند که به امام هدیه داده می‌شدند. در بسیاری از موارد، شیعیان همراه خمس، زکات و وجوهات، هدایایی نیز برای شخص امام می‌فرستادندکه امام آن را به مصرف تشکیلات شیعه می‌رساندند.[۳۱]

امام همچنین سازماندهی و برنامه‌ریزی اقتصادی شیعیان را موردتوجه قرار می‌دادند، قطعاً انجام مسئولیت هدایت و رهبری فکری جامعه و پرداختن به عبادت و امور معنوی، زمانی با تلاش‌های اقتصادی قابل جمع خواهد بود که انسان سازماندهی و برنامه‌ریزی دقیق و معقولی برای زندگی خود داشته باشد. اینکه امام کاظم(ع)، هم در صحنه فرهنگی و هم عرصه اقتصادی فعّال و پرتلاش حاضر است، به دلیل اعتقاد و عمل به اصل برنامه‌ریزی در زندگی است. امام کاظم(ع) در مورد برنامه‌ریزی و مدیریت زمان و نقش آن در زندگی انسان تاکید فراوان کرده‌اند.[۳۲] وحتی در جزئیات این برنامه‌ها امام کاظم(ع) به یکی از یاران خود می‌فرماید که از راه حرام به نوسازی و رشد اقتصادی نمی‌شود، رسید.: [«یا داوود! اِنَّ الْحَرَامَ لَا یَنْمِی وَاِنْ نَمَی لَا یُبَارَک لَهُ فِیهِ وَمَا اَنْفَقَهُ لَمْ یُوجَر عَلَیْهِ وَمَا خَلَّفَهُ کانَ زَادَهُ اِلَی النَّار»؛ مال حرام زیاد نمی‌شود، اگر هم زیاد شود برکت ندارد و آنچه از مال حرام انفاق شود،‌ پاداش ندارد. و آنچه را هم باقی بگذارد برای رفتن او به جهنم، خرج خواهد شد.» ][۳۳] امام در کنار برنامه‌های اقتصادی موضع گیری‌هایی علیه عبّاسیان نیز داشتند.

الف. مبارزه با الگوی مصرف، انحرافات اقتصادی و مفاسد عبّاسیان [۳۴]

ب) منع از کمک مالی به حاکمان ظالم عبّاسی چنانچه در ماجرای صفوان جمّال یکی از یاران حضرت موسی بن‌جعفر(ع) که شترهای خود را به هارون کرایه داده بود. وقتی حضرت از این امر مطلع شد، او را مورد توبیخ قرار داد [۳۵]

در راستای برنامه ریزی تئوریک امام اقدامات عملی نیز برای حمایت‌های مالی از دوستان و شیعیان انجام داد. در روایات متعددی، کمک‌های مالی امام به شیعیان ذکر شده‌اند که نشان می‌دهند هدف امام تقویت پایگاه اقتصادی شیعه بوده است: در روایتی ـ که قبلاً در بخش پایگاه فرهنگی بیان شد ـ امام در عید نوروز به دستور منصور به جمع‌آوری هدایای مردمی پرداخت و سرانجام، تمام آن هدایا را به فرد شیعه‌ای که ارادت و محبت خود را به اهل‌بیت و به ویژه امام حسین(ع) در قالب شعر بیان کرده بود، عطا کرد. و موارد بسیاری که نقل شده است امام(ع) به شیعیان عملاً کمک اقتصادی فراوانی می‌کردند. [۳۶]

۴- پایگاه سیاستگذاری تشیع در مقابل فرعونیان

بی‌تردید برای استواری و مقاومت در راه عقیده، پشتوانه‌ای قوی و نیرومند لازم است. طبق آموزه‌های قرآنی بهترین پشتوانه هر انسان حقیقت‌طلبی، اتّکا به حضرت پروردگار است. و میانبرترین و نزدیک‌ترین راه در معرفت و قرب به حق، توجه به عبادت و معنویت است. خداوند متعال می‌فرماید: «وَاسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلوةِ»؛ «از صبر و نماز یاری بجویید.»(بقره/۴۵.) از آنجایی که اولیای خدا به ویژه امام(ع) به امدادهای خداوندی باور قطعی دارند، در برخوردهای خود با دنیاپرستان و طاغوت‌های زمان بی‌واهمه و با قاطعیت و صلابت رفتار می‌کنند و آنان با داشتن سرمایه ایمان به غیر از خداوند متعال از هیچ قدرت و نیرویی نمی‌هراسند که: «فَمَنْ یُؤْمِنْ بِرَبِّهِ فَلا یَخافُ بَخْسا وَلا رَهَقا»؛ (جن/۱۳) «هر کس به پروردگارش ایمان بیاورد، نه از نقصان می‌ترسد و نه از ظلم هراسی دارد.» امام(ع) نمونه بارزی از این اولیای الهی است.

امام برای سامانه مبارزات سیاسی و حمایت از شیعیان، از یاران نزدیک خود که با اجازه او در مقام‌های دولتی حکومت ظالم عباسی باقی مانده بودند، استفاده می‌کرد. استراتژی سیاسی امام(ع) برگرفته ازقران و بر پایه تقیه، تشکیلات و استقامت استوار بود. امام کاظم(ع) در میان ائمه اطهار، بیشترین چالش سیاسی را با حکومت داشت و در زمینه مبارزه با حاکمان جور بخش اعظمی از عمر گرانمایه خود را در زندان به سر برد.

سیاست عدم همکاری و مساعدت از مهم‌ترین بنیان‌های استراتژی ستیز امام(ع) بود. امام کاظم(ع) حکومت فرعونیان عباسی را غاصب می‌دانست و چون در نظر ایشان این حکومت مشروعیت نداشت، هیچگونه همکاری و مساعدتی انجام نمی‌داد[۳۷]

سیاست تقیه گام بنیادین دیگر استراتژی ستیز امام(ع) بود. با زندانی شدن امام موسی کاظم(ع) موجب نشد معارف و اندیشه‌های ایشان ازبین برود، زیرا برای هدایت جامعه تنها جسم فرد شرط نیست، بلکه حضرت در دوران امامت خود با پرورش شاگردان سیاسی در فعالیت‌های مخفیانه برای گسترش تشکیلات و نیز پرورش شاگردان علمی برای حضور در مناظره‌ها و مباحثه‌های علمی، به مبارزه با تفکرات مادیگرایانه و نظرهای ملحدانه پرداخت.[۳۸] فرعونیان عباسی که معاصر آن حضرت بودند، بشدت ازاستراتژی های سیاسی امام در اضطراب به سر می‌بردند. بعضی شواهد تاریخی( از جمله حمایت ضمنی امام(ع) از قیام شهید حسین فخ و…..)این اضطراب فرعونیان عباسی را به خوبی نشان می‌دهد بسیار روشن است که عمده مخالفت‌های بنی عباس با امام کاظم(ع) از اندیشه‌های ایشان برای تحقق نظام سیاسی اسلامی و نیز از فعالیت‌های سیاسی فراگیر و گسترده امام(ع) بر ضد فرعونیان عباسی حکایت دارد.[۳۹] تقیّه از روش‌های مهم استراتژی ستیز، بود.این امر در سازماندهی سیاسی و حفظ یاران بسیار مؤثر بود، زیرا موجب می‌شد که نیروها شناسایی نشوند و شیعیان به سازماندهی خود بپردازند تا در فرصت مناسب علیه حکومت مبارزه کنند. معمر بن خلاد که از یاران موسی بن جعفر(ع) بود، از آن حضرت پرسید: چگونه باید در برابر حاکمان ستم گر ایستاد و از اسلام پاسداری کرد؟ امام در پاسخ، از قول جدّش امام باقر(ع) نقل کرد که می‌فرمود: رازداری و با پوشش عمل کردن، از برنامه‌های دینی من و پدران من است؛ آن که عمل به تقیّه نمی‌کند ایمان ندارد.[۴۰]

هارون کسانی را بر حضرت گماشته بود تا از آنچه در گوشه و کنار خانه امام(ع) می‌گذرد، وی را آگاه کنند. هارون از محبوبیت بسیار و معنویت نافذ امام(ع) سخت بیمناک بود. چنانکه نوشته‌اند که هارون، درباره امام موسی بن جعفر(ع) می‌گفت: «می‌ترسم فتنه ای بر پا کند که خون‌ها ریخته شود» این طبیعی است که هارون برای خنثی سازی قیام شیعیان وعلویان حامیان اهل بیت(ع) را فتنه (گر) بنامد.[۴۱]

در زمان هارون، ابتدا امام(ع) را به زندان بصره بردند.[۴۲] و سپس امام(ع) را به بغداد آوردند.[۴۳] و سرانجام امام(ع) به شهادت رسید.[۴۴] شهید مطهری(ره) بعد از ذکر عوامل و علل به شهادت رساندن امام کاظم(ع) می‌نویسد: خلفا می‌دیدند که امامان را از هیچ راهی و به هیچ وجهی نمی‌توانند وادار به تمکین بکنند، به همین دلیل بهترین راه و آسان‌ترین راه را شهادت آن بزرگواران می‌دانستند، با این که متوجه بودند که شهید کردن ائمه چقدر برایشان گران تمام می‌شود. [۴۵]

برای تقویت استراتژی ستیز وکسب اطلاعات از درون تشکیلات فرعونیان عباسی، برخی افراد را به صورت نفوذی در درون حکومت قرار می‌داد. علی بن یقطین از جمله عوامل نفوذی امام در نظام حکومتی هارون بود که تا مقام صدارت راه یافته بود. او به کمک رهنمودهای امام(ع) و بصیرت خویش، کارهای مهمی را به نفع شیعیان انجام می‌داد. یادآوری نظرات امام(ع) به طور غیرمحسوس در جلسات داخلی هیأت حاکمه، گزارش اخبار داخلی و تصمیمات حکومت غاصب به امام(ع)، ارسال کمک‌های مالی به امام و شیعیان، تشکیل گروه‌های حجّ از شیعیان بی‌بضاعت، و خدمات اجتماعی و اداری به یاران امام(ع)، برخی از دستاوردهای نفوذ علی بن یقطین در حکومت هارون بود. مسیّب بن زهیر نیز از شیعیان مخلصی بود که در ظاهر، در سمت جانشین سندی بن شاهک، به فرماندهی نیروهای نظامی هارون منصوب شده بود. او علاوه بر رساندن پیام‌های امام(ع) از داخل زندان به دوستان و شیعیان امام(ع) معجزات و کراماتی نیز از آن حضرت نقل می‌کرد که در بیداری برخی افراد تأثیر داشته است حاکم ری و برخی از کارگزاران حکومتی نیز در شبکه نفوذی امام(ع) انجام وظیفه می‌کردند.[۴۶] والبته برخی را مانند» زیاد بن ابی سلمه» برحذر می‌داشت. آن حضرت اگر احساس می‌کرد کسانی که به نظام حکومتی داخل می‌شوند، نمی‌توانند به نفع اهل حق و شیعیان عمل نمایند، آنان را از همکاری با طاغوت نهی کرده، از عواقب وخیم آن برحذر می‌داشت از جمله زیاد بن ابی سلمه از یاران امام(ع)که ازطریق مبارزه منفی با حکومت او را از همکاری بازداشت.[۴۷]

امام(ع) در ادامه استراتژی ستیز خود با فرعونیان عباسی از روش مبارزه منفی علیه حکومت استفاده می‌کرد که در قالب‌های مختلف از جمله عدم مساعدت مالی به نظام سیاسی، ظهور می‌نمود.[۴۸] مبارزه منفی امام(ع) با نظام سیاسی هارون چنان بود که بارها شنیده شده بود که امام(ع) ولایت و حاکمیت هارون را باطل می‌دانست. و کمترین مسامحه ای از حضرت در برخورد با حکومت بنی عباس دیده نمی‌شد.[۴۹] علیرغم مبارزه منفی و روش تقیه امام کاظم(ع) با این که از سوی فرعونیان عباسی تحت فشار بود و بخش عمده ای از عمرش را در زندان گذراند، شاگردان سیاسی وکارآمد تربیت کرد که در برابر حکومت جور و گروه‌های انحرافی می‌ایستادند و در عرصه علمی و اجتماعی از وثاقت و اطمینان بالایی برخوردار بودند.

شاگردان سیاسی برای پایگاه سیاستگذاری سیاسی تشیع

یکی ازشاگردان سیاسی مکتب امام(ع) محمد بن ابی عمیراست او بسیار زاهد و متّقی و از فرهیختگان وشاگردان سیاسی وکارآمد امام(ع) بود. وی را به خاطر وابسته بودن به پایگاه سیاستگذاری امام(ع) به زندان‌های طولانی مدت محکوم کردند.[۵۰] ونیز علی بن یقطین علاوه بر نفوذ در حکومت هارون، امام(ع) بر اساس صلاح دید خویش، می‌خواست این نیروی ارزش مند را حفظ کند، به او پیام داد و فرمود: از امروز سعی کن وضوی خویش را بر روش هارون و اهل سنّت انجام دهی.[۵۱] و در ماجرایی دیگری که هارون به علی بن یقطین بدبین شده بود پس از توصیه‌های امام به علی بن یقطین، هارون خشم خود را فرو برد و رو به علی بن یقطین کرد و گفت: هرگز سخن هیچ سعایت کننده ای را علیه تو نخواهم پذیرفت.[۵۲] بهرحال علی بن یقطین، ظاهرش با هارون بود، اما به هدف‌های موسی بن جعفر(ع) خدمت می‌کرد و امام به او دستورهایی می‌داد و وی اجرا می‌کرد و مصون ماند.[۵۳]

هشام بن‌حکم پرورش‌یافته مکتب امام صادق(ع) بود ونیز ازشاگردان پایگاه سیاستگذاری سیاسی امام موسی(ع) او به خاطر دشمنی با بنی‌عباس سال‌ها مخفیانه زندگی می‌کرد و امام موسی(ع) او را حافظ و شهادت‌دهنده بر راستی خویش می‌دانست. بارها از سوی امام کاظم(ع) برای انجام کارهای شخصی یا عمومی به عنوان وکیل تعیین شد. هارون که در پی فرصتی بود تا هشام را به قتل برساند، جلسه‌ای با حضور دانشمندان وابسته در منزل یحیی بر مکی ترتیب داد و خود از پشت پرده به نظاره نشست، هشام با همه فراست و شجاعت، به آنچه اعتقاد داشت اعتراف کرد و از آن جلسه گریخت و از بغداد به کوفه رفت و در منزل بشیر که از شیعیان معروف بود وارد گردید. او اندیشمندی آگاه، متکلمی بزرگ و دارای صراحت بیان بود.[۵۴]

صالح بن‌واقدی ازدیگر شاگردان پایگاه سیاستگذاری سیاسی امام موسی(ع) است. می‌گوید، خدمت امام موسی کاظم(ع) رسیدم، حضرت فرمود: هارون تو را زندانی می‌کند و در باره من از تو می‌پرسد، بگو او را نمی‌شناسم و آنگاه که به زندان افتادی تو را آزاد می‌کنم. و همین‌گونه هم شد. او به برکت کرامت امام از چنین دسیسه‌ای رهایی یافت و توانست مدت‌ها در طبرستان به دفاع از حریم پایگاه سیاستگذاری سیاسی امام موسی(ع) بپردازد.[۵۵]

خنثی سازی سیاست‌های فریبانه فرعونیان عباسی

مهدی، سومین خلیفه عباسی، در یک اقدام عوام فریبانه اعلام کرد که هر کسی که حقوقی بر گردن نظام سیاسی او دارد، می‌تواند برای رسیدن به حق خود اقدام نماید. او در یک حرکت نمادین، مشغول پرداخت حقوق مردم شد. امام کاظم(ع) برای خنثی سازی حربه مهدی عباسی ماجرای فدک را در پیش کشید که پاسخی به زمینه سازی کاذبانه او باشد. [۵۶] همچنین در خنثی سازی سیاست‌های فریبانه هارون امام با صراحت به او پیام رسانی کردند که امام و رهبری واقعی کسی است که بر دل‌ها حکومت کند نه اینکه بر اساس ظاهر رفتار مردم و زور حکومتی تأیید شود.[۵۷] همچنین برای غلبه بر روحیه تکبرورزی هارون از فرهنگ قرانی استفاده می‌کرد و به او پیام‌های هشدار دهنده می‌داد.[۵۸]

حمایت ازجنبش ها وقیامهای آزادیخواه

در عصر امام کاظم(ع) که دوران بسیار سختی برای شیعیان بود، حرکت‌های اعتراض‌آمیز متعددی از ناحیه شیعیان و علویان نسبت به خلفای عباسی صورت گرفت که از مهم‌ترین آن‌ها قیام حسین بن علی، شهید فَخّ، در زمان حکومت هادی عباسی و نیز جنبش یحیی و ادریس فرزندان عبدﷲ بود که در زمان هارون رخ داد. در واقع مهم‌ترین رقیب عباسیان، علویان بودند و طبیعی بود که نظام سیاسی عباسیان آنان را سخت تحت نظر داشته باشند.

گروهی از فرزندان ائمه(ع) و نیز سادات و علویان، طی مبارزات و قیام‌هایی حضرت امام کاظم(ع) را در دفاع از جبهه حق و افشای باطل یاری می‌رساندند. در دوران حاکمیت منصور و فرزندش مهدی شرایط طاقت‌فرسایی بر شیعیان مدینه سایه افکند. خفقان آن چنان علویان را احاطه کرد، که آنان چون آتشی زیر خاکستر در صدد پیدا کردن فرصتی بودند تا بر هژمونی سلطه غلبه کنند. وقتی مهدی یکی از دشمنان معروف اهل بیت را به عنوان والی مدینه «عبدالعزیز از نوادگان عمر» منصوب کرد، او حقوق علویان را از بیت‌المال قطع کرد و دستور به بازداشت‌سادات و شیعیان انقلابی داد. زمینه‌های شورش وقیام شیعیان به این ترتیب فراهم گشت و حسین بن‌علی بن‌حسن مثلث که از نوادگان امام حسن مجتبی(ع) بود، رهبری «قیام فخ» را عهده‌دار گردید. وجود دویست نفر از اصحاب امام کاظم(ع) و بزرگان بنی‌هاشم در این نهضت و تأیید ضمنی امام(ع) از وی دلیل قانع کننده بر موافقت امام(ع) با جنبش مذکور است، بنابه گفته برخی مورخان حسین قبل از قیام خونین، شبانه به محضر امام(ع) آمد و امام ضمن سفارشاتی به وی فرمود: تو شهید خواهی شد، ضربه‌ها را محکم و نیکو بزن! این مردم فاسق‌اند، و در ظاهر ایمان دارند و در باطن خود نفاق و شک را پنهان می‌سازند.[۵۹] در ادامه جنبش‌های وقیامهای آزادیخواه یحیی بن‌عبدﷲ از یاران انقلابی حسین بن‌علی رهبر قیام فخ بود و بعد از کشته شدن حسین به سرزمین دیلم گریخت. در آنجا شیعیان را مجتمع کرد. هارون که از فعالیت وی واهمه داشت، فضل بن‌یحیی را با لشکری زیاد به سوی او روانه داشت. پس ازجنگ فضل با یحیی بن‌عبدﷲ این امر باعث پراکندگی یارانش شد و او را به صلح وادار کرد، هارون از فرصت پیش‌آمده استفاده کرد و پس از مدتی برخلاف تعهدش او را به زندان افکند و دستور داد تا او را به شهادت برسانند.[۶۰] از دیگر جنبش‌ها وقیامهای آزادیخواه قیام احمد بن‌عیسی است او از دوستداران امام کاظم(ع) بود و همزمان با جنبش یحیی قیامی ترتیب داد. هارون وی را به زندان انداخت، او از محبس گریخت و به بصره رفت. از آنجا با شیعیان مکاتبه داشت و مردم را علیه دستگاه عباسی برمی‌انگیخت.[۶۱] و همچنین از جنبش‌ها وقیامهای آزادیخواه می‌توان به قیام

عبدﷲ بن‌حسن و حسین بن‌عبدﷲ اشاره کرد. آنان از بزرگان شیعه و مطیع امام امام کاظم(ع) بودند، گروه عظیمی از شیعیان را به گرد خودشان فرا خواندند و مخالفت‌خود را با فرعونیان عباسی آغاز کردند. سرانجام به زندان کشیده شدند. آنان زندان را محل آموزش عقاید انقلابی خویش ساختند و از طریق پیام‌های مخفیانه با امام کاظم(ع)، در زندان نسیم نشاط را در خود احیا کردند تا آنکه سرانجام به شهادت رسیدند.[۶۲]

به نظر می‌رسد قیام‌ها و نهضت‌های علویان که در راستای حمایت از امامت و رهبری امام موسی کاظم(ع) رخ می‌داد بر اساس باور آزادگی و آزادیخواهی که اول پرچم دار آن امام حسین(ع) بود این قیام‌ها، متن وپاسخی بود بر زمینه‌های فشار سیاسی که روز به روز فرعونیان عباسی بر امام و طرفداران امام(ع) وارد می‌ساختند وبا ایثار و استقامت بقای تشکیلات تشیع را بر اساس استراتژی ستیز امام کاظم(ع) بر شاکله تاریخ استوار ساختند. صبرجزیل و مقاومت بی بدیل امام کاظم(ع) توشه ای برای تشیع و اعتراض به هنگامش هم چون جدش هشداری برای فرعونیان عبّاسی بود. او هم چون دری در اعماق زندان فرعونیان می‌درخشید، و حقانییت امامت و دعاهای عرفانه اش با خدای بزرگ را نجوا می‌کرد ودرهر لحظه تاریخ، خفت و خواری را بر چهره فرعونیان عباسی می‌افزود. قهرمانانه، با صلابت و ستیز بر ستمگران تاریخ آموخت که با زنجیراستبداد، نمی‌توان چراغ آزادی و کرامت را خاموش کرد. کرامت «کاظم» به بلندای یک جهان مقاومت و ایستادگی همچون جدش حسین(ع) در برابر فرعونیان شکنجه‌گر بود، عظمتی بی پایان به بلندای افق در سحر بود، فریاد صاعقه‌خیزش به مانند فریاد مادرش فاطمه(س) بر خرمن هستی پلید هارون وتبارش شراره ای از آتش می‌نواخت. ویک بار برای همیشه در اذهان بیدار آدمیت، در اوج وحضیض ازادیخواهان، همچون جدش قرار گرفت.

نتیجه بحث:

ایجاد فضای بسته سیاسی و شدت گرفتن نظارت سختگیرانه نظام سیاسی نامشروع بنی عباس، در زمان زعامت امام موسی کاظم(ع) از مهم‌ترین معضلات تشیع محسوب می‌شد. عباسیان در قلمروسرزمین های اسلامی در صدد تغییر اندیشه و حدف تشیع بودند و روز به روز عرصه‌های فرهنگی، فکری، سیاسی واقتصادی را بر شیعیان تنگ تر می‌کردند. امام(ع) با رهیافتی راهبردی اقدام به بازاندیشی فرهنگ دینی کردند. تقویت ابعاد علمی و فرهنگی برای بازاندیشی فرهنگ دینی متنی است که زمینه‌اش برخی انحراف‌های فکری ایجاد شده در راستای تخریب فرهنگ سیاسی امامت تو سط بنی عباس تلقی می‌شد. از این رو در راستای تضعیف استبداد سیاسی، امام(ع) به این امر همت گماشت. محور دیگر تشکیلات امامت، شبکه ارتباطات بود. این شبکه متنی بود برای اطلاع رسانی وپیام های سیاسی – اجتماعی که زمینه‌اش رهایی از انسداد وفشار های سیاسی ایجاد شده توسط بنی عباس بود. با گسترش شیعیان در مناطق مختلف سرزمین اسلامی نیاز به یک شبکه ارتباطی قوی احساس می‌شد و امام موسی کاظم(ع) نیزبر همین اساس اقدام به تأسیس شبکه ارتباطات نمودند. وگسترش شبکه ارتباطی میان امام و شیعیان بوسیله نامه‌ها و توقیعات وبراساس ضرورت وبه شیوه محرمانه بود است با افزایش جمعیت شیعیان در مناطق مختلف نیاز به حفظ رابطه میان مردم و امام جدی بود. پیام‌های ارتباطی در این زمینه نقش مهمی را ایفا می‌کرد. محور دیگر پایگاه اقتصادی –معیشتی امام(ع) بر اساس ارزش‌ها وباورهای قرآنی متنی است که حمایت مالی از شیعیان زمینه ای‌ای در مقابل عمل مستکبران عباسی برای تضعیف و تحقیر مالی شیعیان محسوب می‌شد. اساساً یکی از بهانه‌های هارون بر دشمنی و قتل امام کاظم(ع) جلوگیری از قدرت اقتصادی آن حضرت بود. در راستای برنامه ریزی تئوریک امام، اقدامات عملی ایشان نیز برای حمایت‌های مالی از شیعه‌ها و تقویت پایگاه اقتصادی شیعیان بود. چهارمین پایگاه تشکیلات، سیاستگذاری تشیع در مقابل فرعونیان با رویکرد عدم همکاری و مساعدت از مهم‌ترین بنیان‌های استراتژی ستیز امام(ع) بود. در این راستا تاکتیک تقیه گام بنیادین استراتژی ستیز امام(ع) بود. این امر در سازماندهی سیاسی و حفظ یاران بسیار مؤثر بود، زیرا موجب می‌شد که نیروها شناسایی نشوند و شیعیان به سازماندهی خود بپردازند تا در فرصت مناسب علیه حکومت مبارزه کنند. عباسیان می‌دیدند که امام را از هیچ راهی و به هیچ وجهی نمی‌توانند وادار به تمکین کنند، به همین دلیل بهترین راه و آسان‌ترین شیوه را شهادت آن بزرگوارمی دانستند، با این که متوجه بودند که شهید کردن امام چقدر برایشان گران تمام خواهد شد.

در مجموع نهاد امامت به رهبری امام موسی کاظم(ع) با اتخاذ استراتژی ستیز از طریق اقدام وعمل فرهنگی-اجتماعی از قبیل تقیه، مبارزه منفی و استقامت، ساخت قدرت عباسیان را مورد نقد ونفی قرارداده ودرمقابل، ساخت قدرت در یک پروسه ۳۵ ساله چون در صدد حذف امامت و تشیع بودند، تشکیلات شیعه با همت امام، اقدام به بازتولید واکنش جدید از طریق پایگاهای فرهنگی، سیاسی، ارتباطی و اقتصادی به حفظ تشیع کرد و این درس بزرگ را داد که برای مبازه با استبداد سیاسی علیرغم تنگناهای بسیار با رهبری خردمندانه می‌توان حماسه آفرید.

فهرست منابع:

ابن اثیر، ابوالحسن علی بن ابی الکریم، الکامل فی التاریخ، بیروت: دارالفکر،۱۳۹۸ ق.

– ابن جوزی، شمس الدین، تذکرة الخواص، بیروت: موسسه اهل بیت،۱۴۰۱ ق.

ـ ابن شهرآشوب، ابوجعفرمحمدبن علی، مناقب آل ابی‌طالب، بیروت: دارالاضواء، ۱۴۲۱ ق.

ـ ابن ابی‌الحدید، فخرالدین ابوحامد، شرح نهج‌البلاغه، قم: کتابخانه آیةاللّه مرعشی نجفی، ۱۴۰۴ ق.

– احمدی میانجی، علی، مکاتیب الائمه(ع)، قم: سازمان چاپ و نشر دارالحدیث،۱۳۸۵.

ـ اربلی، علی‌بن عیسی، کشف الغمه فی معرفة الائمّه، قم: شریف رضی، ۱۴۲۱ ق.

– اردبیلی، محمد بن‌علی، جامع الرواة و ازاحة الاشتباهات عن الطرق و الاسناد، بیروت: دارالأضواء، ۱۴۰۳ ق.

– اسکینر، کوئنتین، ماکیاولی، ترجمه عزت ﷲ فولادوند، تهران: طرح نو،۱۳۷۲.

ـ اصفهانی، ابوالفرج، مقاتل الطالبیین، نجف: مکتبة الحیدریه، ۱۳۸۵ ق،

اصفهانی، ابوالفرج، الاغانی، بیروت: داراحیاءالتراث العربی،۱۳۹۲ ق.

امین، احمد، ضحی‌الاسلام، مصر: النهضة المصریة، ۱۳۸۵ ق.

ـ امین، محسن، المجالس السنیّه، بیروت: دارالتعارف للمطبوعات، ۱۴۱۳ ق.

-پیشوایی، مهدی، سیره پیشوایان، قم: مؤسسه امام صادق(ع)، ۱۳۸۰.

جبّاری، محمّدرضا، سازمان وکالت و نقش آن در عصر ائمّه(ع)، قم: مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، ۱۳۸۲.

ـ جمعی از نویسندگان، درآمدی بر اقتصاد اسلامی، تهران: سمت، ۱۳۷۲.

ـ حتّی، فیلیپ، تاریخ عرب، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران: آگاه، ۱۳۴۴.

حرّانی، حسین بن شعبه تحف العقول، ترجمه احمد جنّتی، تهران: علمیه اسلامیه، ۱۳۵۵.

ـ حرّ عاملی، وسائل‌الشیعه، بیروت: داراحیاء التراث العربی، ۱۳۹۱ ق.

ـ خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، بیروت: دارالعرب الاسلامی، ۱۴۲۲ ق.

– رفاعی، عبدالجبار، منهج الشهید صدر فی تجدید الفکر الاسلامی، بیروت: دارالتعارف، ۱۴۲۲ ه.

ـ زمانی، مصطفی، زندگانی امام کاظم، قم: عصر ظهور، ۱۳۷۸.

– شریف قرشی، باقر، حیاة الامام موسی‌بن جعفر(ع)، قم: اسلامیه، ۱۳۸۹ ق.

ـ شیخلی، صباح ابراهیم، اصناف در عصر عبّاسی، ترجمه هادی عالم‌زاده، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، ۱۳۶۲.

ـ جبّاری، محمّدرضا، سازمان وکالت و نقش آن در عصر ائمّه(ع)، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، ۱۳۸۲.

– جعفریان، رسول، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، قم: انصاریان، ۱۳۸۶.

– صدر، سید محمدباقر، فلسفتا، چاپ دوم، قم: مجمع علمی للشهید صدر، ۱۴۰۸ ه.

– صدر، سید محمدباقر، اقتصادنا، چاپ یازدهم، بیروت: دارالتعارف للمطبوعات، ۱۳۹۹ ه.

– صدر، سید محمدباقر، مدرسة الاسلامیه، ترجمه علی کاظمی خلخالی، تهران: نشرعطایی، ۱۳۶۲.

– صدوق، محمد بن علی، عیون اخبارالرضا، نجف: مکتبة الحیدریة، ۱۳۸۵ ق.

ـ طالب، عائدة عبدالمنعم، الامام موسی الکاظم فی محفةالتاریخ، بیروت: دارالرسول الاسلام، ۱۴۲۱ ق.

– طبری، محمدبن جریر، تاریخ طبری، بیروت: موسسه الاعلمی للمطبوعات،۱۴۰۹ ق.

ـ طوسی، حسن بن محمد الغیبه، قم: مؤسسةالمعارف الاسلامیه، ۱۴۱۱ ق.

– طوسی، حسن بن محمد، رجال کشی (اختیار معرفة الرجال)، تهران: سازمان چاپ وانتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد،۱۳۸۲.

– طوسی، حسن بن محمد، اختیار معرفة الرجال، قم: مؤسسةالمعارف الاسلامیه،،۱۴۰۱ ق.

– طوسی، حسن بن محمد، تهذیب، قم: مؤسسةالمعارف الاسلامیه، ۱۴۱۱ ق.

ـ عطاردی، عزیزاللّه، مسند الامام الکاظم(ع)، مشهد، کنگره جهانی امام رضا(ع)، ۱۴۰۹ ق.

– فروخ صفار قمی، ابوجعفرمحمدبن حسن، بصائر الدرجات، قم: مکتبة المرعشی،۱۴۰۴ ق.

ـ قائمی، علی، در مکتب اسوه ولایت، تهران: امیری، ۱۳۷۶.

ـ کلینی، محمّدبن یعقوب، اصول کافی، تهران: اسلامیه، ۱۳۶۲.

– یعقوبی، احمدبن واضح، تاریخ یعقوبی، بیروت: دارصادر،۱۹۶۰ م.

– مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، بیروت: دارالفکر، ۱۴۰۹ ق.

– قمی، شیخ عباس، منتهی الامال، تهران: مطبوعاتی حسینی،۱۳۷۱.

– قمی، شیخ عباس، انوارالبهیّه، قم: نشر اسلامی، ۱۴۲۷ ق.

ـ مناظر احسن، محمّد، زندگی اجتماعی در حکومت عبّاسیان، ترجمه مسعود رجب‌نیا، تهران، علمی ـ فرهنگی، ۱۳۶۹.

– مطهری، مرتضی، سیری در سیره ائمه اطهار (ع، تهران: صدرا، ۱۳۷۱.

ـ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت: داراحیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ ق.

– مدرسی، سیدمحمدتقی، زندگانی باب‌الحوائج حضرت موسی بن جعفر(ع)، تهران: محبان الحسین(ع)،۱۳۷۹.

ـ مفید، محمد بن محمدبن نعمان، الارشاد، قم: آل‌البیت، ج ۲،۱۴۱۶ ق.

معروف الحسنی، هاشم، سیرة الائمة الاثنی عشر، قم: منشورات رضی،۱۳۷۴ ش.

ـ مکّی، محمّدکاظم، المدخل الی حضارة العصر العبّاسی، بیروت: دارالزهراء،۱۴۲۰.

– نجاشی، احمد بن علی، رجال نجاشی، قم: موسسه نشراسلامی،۱۴۱۳ ق.

– نوری، میرزا حسین، مستدرک الوسائل، قم: موسسه آل البیت،۱۳۷۲ ش.

– هادوی، مهدی، مبانی کلامی اجتهاد، قم: مؤسسه فرهنگی خانه خرد، ۱۳۷۷.

ـ هادی، جعفر، الشئون الاقتصادیه فی نصوص الکتاب والسنة، اصفهان: کتابخانه امیرالمؤمنین، ۱۴۰۳ ق.

Skinner,Quentin,Meaningandcontex,QuentinSkinner and his critics,Edited byJamestully,NewJersey,PrincetonPrees,1998.

________________________________________

[۲]. ابن جوزی، تذکرة الخواص، ص ۳۱۳.

[۳]. مفید، ارشاد، ج ۲، ص ۲۳۶.

[۴]. تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۳۶۴ ـ ۳۹۱.

[۵]. تاریخ بغداد، ج ۱۳، ص ۳۰ ـ ۳۱.

[۶]. حیاة الامام، ج ۱، ص ۴۳۹ ـ ۴۴۵.

[۷]. الکامل فی التاریخ، ج ۶، ص ۸۶..

[۸]. تاریخ یعقوبی، ج ۳، ص ۱۴۲.

[۹]. تاریخ طبری، ج ۱۰، ص ۲۵.

[۱۰]. مقاتل الطالبین، ص ۴۴۷.

[۱۱]. الاغائی، ابوالفرج اصفهانی، ص ۲۴۱.

[۱۲]. الارشاد، ۲ /۲۳۵.

[۱۳]. اصول کافی، ۱ /۱۳.

[۱۴]. الانوار البهیه، ص ۹۱.

[۱۵]. جامع الرواة، محمد بن‌علی اردبیلی، ج ۲، ص ۳۵۶ -۳۵۷.

[۱۶]. رجال کشی، ص ۲۱۰.

[۱۷]. رجال کشی، ص ۱۸۶.

[۱۸]. منتهی الامال، ج ۲، ص ۲۷۶.

[۱۹]. ر.ک معجم رجال حدیث، ج ۱۴، ص ۳۰۱.

[۲۰] – محدث نوری می‌نویسد: منصور دوانیقی در عید نوروز امام را مجبور کرد که در مجلس عمومی بنشیند و مردم برای عرض تبریک به محضرش بیایند و هدایا و تحفه‌ها را به حضور آن حضرت بیاورند. امام به ناچار در آن مجلس نشست و فرمانداران و فرماندهان و امرای لشکری و کشوری و عموم مردم برای تهنیت می‌آمدند و هدایا و تحفه‌های فراوانی می‌آوردند و خادم منصور همه هدایا را ثبت می‌کرد. آخرین فردی که به حضور امام آمد، پیرمردی سالمند بود که به امام عرضه داشت: ای پسر دختر رسول خدا صلی‌ﷲ‌علیه‌وآله! من مرد فقیری هستم که از مال دنیا بی‌بهره‌ام، اما سه بیت شعری را که جدم در رثای جدّتان حضرت حسین بن علی علیهماالسلام سروده، به خدمتتان تقدیم می‌کنم: امام فرمود: احسنت! بارک اللّه فیک! هدیه‌ات را پذیرفتم، بفرما بنشین! آن‌گاه به خادم گفت: از منصور بپرس در مورد این همه هدایا چه تصمیمی دارد؟ منصور گفت: همه آن‌ها را به حضرت کاظم علیه‌السلام بخشیدم، هرطور دوست دارد مصرف کند. امام نیز تمام آن تحفه‌ها را به آن پیرمرد شیعی که زیباترین اشعار را در مرثیه امام حسین علیه‌السلام خوانده بود، بخشید و او را تشویق نمود. (مستدرک الوسائل، ج ۱۰، ص ۳۸۶.)

[۲۱]. محمّدرضا جبّاری، سازمان وکالت و نقش آن در عصر ائمّه(ع)، ج ۱، ص ۴۲۷.

[۲۲]. مکاتیب الائمة، ۵/۳۰.

[۲۳]. احمد امین، ضحی‌الاسلام، ج ۱، ص ۲۳۳.

[۲۴]. مسعودی، مروج الذهب، ج ۳، ص ۳۱۲ .

[۲۵]. باقر شریف قرشی، حیاة الامام موسی‌بن جعفر(ع)، ج ۱، ص ۳۶۸.

[۲۶]. احمد امین، ج ۱، ص ۱۳۶ ـ ۱۴۰.

[۲۷]. محمدباقر مجلسی، پیشین، ج ۴۸، ص ۱۳۱.

[۲۸]. همو، ج ۴۸، ص ۱۳۲.

[۲۹]. محمّدرضا جبّاری، سازمان وکالت و نقش آن در عصر ائمّه، ص ۲۸۰.

[۳۰]. شیخ طوسی، اختیار معرفة الرجال، ۱۴۰۱ ق، ص ۴۶۷.

[۳۱] – برای نمونه، می‌توان به هدایایی که علی بن یقطین برای امام کاظم(ع) می‌فرستاد، اشاره کرد. علی بن یقطین از موقعیت خود برای کمک رساندن به شیعیان و محرومان و همچنین کمک کردن به شخص امام استفاده می‌کرد. (مهدی پیشوایی، سیره پیشوایان، قم، مؤسسه امام صادق(ع)، ۱۳۸۰، ص ۴۵۶.)

[۳۲]. حسین بن شعبه حرّانی، تحف العقول، ترجمه احمد جنّتی، تهران، علمیه اسلامیه، ص ۴۸۱.

[۳۳]. جعفر الهادی، الشئون الاقتصادیه، ۱۴۰۳ ق، ص ۲۹۳.

[۳۴] – امام کاظم(ع) بارها و بارها خلفای ظالم دنیاپرست عبّاسی را از اینکه بیت‌المال و اموال عمومی را صرف عیش و نوش و خوش‌گذرانی خود می‌کردند، مورد اعتراض و انتقاد شدید قرار دادند. (محمدباقر مجلسی، پیشین، ج ۴۸، ص ۱۳۸ / عزیزاللّه عطاردی، مسند الامام الکاظم(ع)، مشهد، کنگره جهانی امام رضا(ع)، ۱۴۰۹ ق، ج ۲، ص ۱۴۴)

[۳۵] – ماجرای صفوان جمّال یکی از یاران حضرت موسی بن‌جعفر(ع) که شترهای خود را به هارون کرایه داده بود. وقتی حضرت از این امر مطلع شد، او را مورد توبیخ قرار داد و فرمود: چرا دشمنان ما را یاری می‌کنی؟ صفوان گفت: من هیچ علاقه‌ای به هارون ندارم و بابت کرایه شترهایم از او پول می‌گیرم. امام فرمود: آیا تو آن‌گاه که برای رفتن به مسافرت، به هارون شتر می‌دهی دوست نداری او به سلامت از سفر برگردد و اجاره شتران تو را بپردازد؟ صفوان عرض کرد: اینکه معلوم است، هر عاقلی چنین خواسته‌ای را از خدای خویش می‌خواهد. امام فرمود: ای صفوان، برای تو همین بس که دوست داری مدتی ظالمی زنده بماند تا تو ضرری متحمّل نشوی و این خواسته تو موجب بقای ستمگر و رضای تو به ظلم‌های او می‌شود و این گناه بزرگی است. صفوان در پی سخنان روشنگرانه امام، تمام شترهای خود را فروخت و خود را از این انحراف نجات داد، هرچند این اقدام باعث کدورت بین صفوان و هارون‌الرشید شد. (باقر شریف قرشی، حیاة الامام موسی‌بن جعفر(ع)، (قم، اسلامیه، ۱۳۸۹ ق)، ج ۲، ص ۲۶۶.)

[۳۶]. علی‌بن عیسی اربلی، کشف الغمه فی معرفة، ج ۲، ص ۷۵۸.

[۳۷] – امام موسی بن جعفر(ع) برای سامان دادن به تشکیلات سیاسی شیعی برنامه‌هایی تدارک دید که بر اساس آن نیروهای فعال و مطمئن در مسئولیت‌های کلیدی حکومت قرار می‌گرفتند که یکی از اعضای فعال آن، علی بن یقطین بود. اوبارها از امام(ع) خواست اجازه دهد از مسوولیت های خویش در حکومت بنی عباس کنار رود، ولی امام(ع) بدان رضایت نداد و به او می‌فرمود: «شاید خداوند به وسیله تو شکسته احوالی‌ها را جبران و آتش فتنه مخالفان را از دوستان خویش دفع کند.» و در جای دیگر فرموده است: «خداوند اولیایی میان ستمگران دارد که به وسیله آنان از بندگان نیک خود حمایت می‌کند و تو از اولیای خدایی.» بنا به دستور امام کاظم ع علی بن یقطین اموری را به عهده داشت از جمله: خبررسانی از دربار به امام(ع) و حمایت مالی از شیعیان. (رجال کشی، ص ۴۳۳)

[۳۸]. رجال کشی، ص ۳۸۰.

[۳۹] – روزی هارون (شاید به منظور آزمایش و کسب آگاهی از آرمان امام هفتم) به آن حضرت اعلام کرد که حاضر است «فدک» را به او برگرداند. امام(ع) فرمود: در صورتی حاضرم فدک را تحویل بگیرم که آن را با تمام حدود و مرزهایش پس بدهی. هارون پرسید: حدود و مرزهای آن کدام است؟ امام فرمود: اگر حدود آن را بگویم هرگز پس نخواهی داد. هارون اصرار کرد و سوگند یاد نمود که این کار را انجام خواهد داد. آن گاه امام حدود آن را چنین تعیین فرمود: حدّ اولش، عدن؛ حدّ دومش، سمرقند؛ حدّ سومش، آفریقا و حدّ چهارمش مناطق ارمنیه و بحر خزر است. هارون که با شنیدن هر یک از این حدود، تغییر رنگ می‌داد و به شدت ناراحت می‌شد، نتوانست خود را کنترل کند و با خشم و ناراحتی گفت: در این صورت چیزی برای ما باقی نمی‌ماند. امام فرمود: می‌دانستم که نخواهی پذیرفت و به همین دلیل از گفتن آن امتناع داشتم. (مناقب آل ابی طالب، ج ۴، ص ۳۲۰)

[۴۰]. وسائل الشیعه، ج ۱۶، ص ۲۰۴.

[۴۱]. منتهی الامال، مطبوعاتی حسینی،۱۳۷۱، ص ۸۱۲-۸۱۴.

[۴۲] – عیسی بن جعفر مردی عیاش و شرابخوار نوه منصور دوانیقی والی بصره بود. امام را تحویل او دادند، پس از مدتی بر اثر معنویت امام(ع) خود این عیسی بن جعفر علاقه مند و مرید امام(ع) شد و دستور داد جای مناسبی را در اختیار امام(ع) قرار دادند و رسماً از امام(ع) پذیرایی می‌کرد. هارون محرمانه پیغام داد که امام(ع) را به قتل برسان. عیسی بن جعفر جواب داد من چنین کاری نمی‌کنم، اواخر، خودش به خلیفه نوشت که دستور بده این را از من تحویل بگیرند والا خودم او را آزاد می‌کنم (مقاتل الطالبین، ص ۳۳۵)

[۴۳] – و تحویل فضل بن ربیع دادند. او هم بعد از مدتی به امام(ع) علاقمند شد، وضع امام(ع) را تغییر داد و یک وضع بهتری برای امام(ع) قرار داد. جاسوس‌ها به هارون خبر دادند که موسی بن جعفر در زندان فضل بن ربیع به خوشی زندگی می‌کند، هارون امام(ع) را از او گرفت و تحویل فضل بن یحیای برمکی داد. فضل بن یحیی هم بعد از مدتی با امام(ع) همین طور رفتار کرد و بالاخره امام(ع) را گرفت و فضل بن یحیی مغضوب واقع شد. بعد پدرش یحیی برمکی امام را از پسر تحویل گرفت و تحویل زندانبان دیگری به نام سندی بن شاهک داد و در زندان او خیلی بر امام(ع) سخت گذشت. (مقاتل الطالبین، ص ۳۳۶)

[۴۴] – در آخرین روزهایی که امام زندانی بود و تقریباً یکهفته بیشتر به شهادت امام باقی نمانده بود، هارون یحیی بر مکی را نزد امام فرستاد و با یک زبان بسیار نرم و ملایمی به او گفت از طرف من به پسر عمویم سلام برسانید و به او بگوئید بر ما ثابت شده که شما گناهی و تقصیری نداشته‌اید ولی متأسفانه من قسم خورده‌ام و قسم را نمی‌توانم بشکنم. من قسم خورده‌ام که تا تو اعتراف به گناه نکنی و از من تقاضای عفو ننمایی، تو را آزاد نکنم. هیچ کس هم لازم نیست بفهمد. همینقدر در حضور همین یحیی اعتراف کن، حضور خودم هم لازم نیست، حضور اشخاص دیگر هم لازم نیست، من همینقدر می‌خواهم قسمم را نشکسته باشم، در حضور یحیی همینقدر تو اعتراف کن و بگو معذرت می‌خواهم، من تقصیر کرده‌ام، خلیفه مرا ببخشد، من تو را آزاد می‌کنم، و بعد بیا پیش خودم چنین و چنان کن. جوابی که به یحیی داد این بود که فرمود: به هارون بگو از عمر من دیگر چیزی باقی نمانده است (مقاتل الطالبین، ص ۳۳۶)

[۴۵]. سیری در سیره ائمه اطهار(ع)، ص ۱۹۰.

[۴۶]. معجم رجال الحدیث، ج ۱۹، ص ۱۷۹.

[۴۷]. الکافی، ج ۵، ص ۱۱۰.

[۴۸] – روزی امام کاظم(ع) صفوان بن مهران جمال را احضار کرد. وی هر سال در موسم حج، شترانش را در اختیار هیئت خاصی از دربار هارون می‌گذاشت تا به حج بروند و مراسم به جای آورن یا احیاناً بر مراسم حج نظارت داشته باشند.. پیام امام این بود که مساعدتی به عباسیان نشود (رجال کشی، ص ۴۴۱)

[۴۹]. بصائر الدرجات، ج ۹ ص ۱۲۹.

[۵۰]. رجال کشّی، ص ۴۶.

[۵۱]. اقرب الاسناد، ص ۱۲۶.

[۵۲]. سیرة الائمة الاثنی عشر، ج ۲، ص ۳۲۲ – ۳۲۳.

[۵۳]. سیری در سیره ائمه اطهار(ع) ص ۱۸۱.

[۵۴]. رجال کشی، ص ۲۶۹.

[۵۵]. بحارالانوار، ج ۴۸، ص ۶۷.

[۵۶] – در آنجا گفتگوی ذیل میان خلیفه و امام کاظم(ع) به وقوع پیوست: ـ مهدی گفت حقوق شما چیست؟ ـ فدک. ـ محدوده فدک را مشخص کن تا به شما بازگردانم. ـ حدّ اول آن، کوه احد، حدّ دوم عریش مصر، حدّ سوم سیف البحر (دریای خزر) و حدّ چهارمش دومة الجندل [سرزمین عراق] است. ـ همه این‌ها! ـ آری! خلیفه آن چنان ناراحت شد که آثار غضب در چهره‌اش پدیدار گشت، و با ناراحتی شدید گفت که مقدار زیادی است، باید بیندیشم. امام کاظم(ع) با این سخن به او فهماند که حکومت حق امام کاظم علیه‌السلام است و زمام حکومت بر دنیای اسلام باید در دست اهل بیت علیهم‌السلام باشد. (. تهذیب، ج ۴، ص ۳۰۴)

[۵۷] – روزی در کنار کعبه، هارون الرشید امام کاظم علیه‌السلام را ملاقات نمود و در ضمن سخنانی به امام علیه‌السلام گفت: آیا تو هستی که مردم مخفیانه با تو بیعت می‌کنند و تو را به رهبری خویش برمی‌گزینند؟ حضرت با کمال شهامت فرمود: «اَنَا اِمامُ الْقُلُوبِ وَاَنْتَ اِمامُ الْجُسُومِ؛ من بر دل‌های مردم حکومت می‌کنم، و تو بر جسم‌های آنان!(طوسی، معرفة الرجال، ص ۴۳۴)

[۵۸] – در مقابل استکباری هارون با تلاوت آیه ۱۴۶ سوره اعراف به وی هشدار داد که: «سَاَصْرِفُ عَنْ آیاتِیَ الَّذینَ یَتَکَبَّرُونَ فِی الاَْرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَاِنْ یَرَوْا کُلَّ آیَةٍ لا یُؤْمِنُوا بِها وَاِنْ یَرَوْا سَبیلَ الرُّشْدِ لا یَتَّخِذُوهُ سَبیلاً وَاِنْ یَرَوْا سَبیلَ الْغَیِّ یَتَّخِذُوهُ سَبیلاً»؛ (۸) «به زودی از آیات خود دور خواهم نمود کسانی را که به ناحق در روی زمین ادعای بزرگی می‌کنند و اگر آنان هر آیه‌ای را ببینند، به آن ایمان نمی‌آورند و اگر راه رشد و کمال را ببینند، به سوی آن حرکت نمی‌کنند، ولی اگر راه ضلالت و گمراهی را ببینند، به سوی آن خواهند رفت.» هارون پرسید: دنیا خانه کیست؟ حضرت فرمود: دنیا برای شیعیان ما مایه آرامش و برای دیگران آزمایش است. در آخر این گفتگو، هارون با درماندگی تمام پرسید: آیا ما کافریم؟ پیشوای هفتم علیه‌السلام پاسخ داد: نه، ولی چنان هستید که خداوند متعال فرموده است: «الَّذینَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللّه‌ِ کُفْرا وَاَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دارَ الْبَوارِ»؛ (ابراهیم/۲۸.) «کسانی که نعمت خدا را به کفر تبدیل کردند و قوم خود را در محل تباهی فرود آوردند.»(هدایتگران راه نور، ص ۷۰۰.) امام در یکی از نامه‌های حماسی خویش که از زندان به کاخ هارون ارسال نمود، چنین نگاشت: «ای هارون! هیچ روز سخت و پر محنتی بر من نمی‌گذرد، مگر اینکه روزی از راحتی و آسایش و رفاه تو کم می‌گردد؛ اما بدان که هر دو، رهسپار روزی هستیم که پایان ندارد و در آن روز، مفسدان و تبهکاران زیانکار و بیچاره خواهند بود.» (تاریخ بغداد، ج ۱۳، ص ۳۲)

[۵۹]. مقاتل الطالبین، ابوالفرج اصفهانی، ص ۴۴۹ .

[۶۰]. مقاتل الطالبین، ابوالفرج اصفهانی، ص ۳۸۸ .

[۶۱]. مامقانی، تنقیح المقال، ج ۳، ص ۲۰۰

[۶۲]. مامقانی، تنقیح المقال، ج ۳، ص ۲۰۱.

رده‌های مرتبط

پاسخ دهید