سید علی اکبر برقعی از متفکران دیناندیش بود. او به سادهسازی و فهم روان از دین میاندیشید. وی در مقابل افرادی که به دینستیزی میپرداختند قد علم کرده بود و دینداری را مطابق با فطرت آدمی ترسیم کرده بود. تمامی تلاش وی آن بود که دینداری، سادهترین و طبیعیترین رفتاری است که میتواند از آدمی سر بزند و تلاش مخالفان در زدودن این راه، بسی دشوارتر است. وی خطاب به دینزدایان چنین گفته بود: «روی عصر کنونی و سیاه زمانش سپری باد که بداندیشان را بر سر کار آورد و نویسندگان بدسگال را که از دیر زمان، آشفتگی اوضاع ایران و روزهای تیره و تار دینداران را انتظار داشتند آزاد ساخت؛ تا سر راه دینداران را گرفته اندیشههای زهرآلود و افکار مسموم خود را در میان ایشان بپراکند و بر اثر اختلاف کلمه و ایجاد نفاق و دوروییها که میان ایشان پدید آرند راهی به مقاصد ناپاک خود پیدا کنند… اگر اینان به راستی هواخواه سعادت و نیکبختی و دینداری مردماند چرا مردمی را که پاک از دین بیبهره و از موهبت آن برخوردار نیستند در میان دعوت خویشتن نمیکشانند و چرا تنها طبقه دینداران را هدف قرار داده، تیرهای افکار مسموم و اعتراضات بیبنیان خود را بر اینان میبارند؟…» (راهنمای دینداران، ص ۲)
وی بر این باور بود که دین، امری است که همگان میتوانند به درک آن نائل آیند و از آن نصیب ببرند. به نظر وی نمیباید دین را در مباحث پیچ در پیچ فلسفی غرق کرد و دینداران را از رسالت اصلی دینی بازداشت. «دین از همان موضوعهایی است که هر کس آن را میفهمد و البته عقلهای والاتر و بالاتر تابناکاند و افزونتر از آنچه عموم خردمندان از آن فهمیدهاند درمییابند… عقل در طبقه دانشمندان و فیلسوفان فعالیتهای غریب و شگفتانگیزی دارد و چیزهایی را که به سادگی خردمندان درمییابند او را قانع نمیکند و در عمق آنها فرو میرود و از علت پیدایش آنها جستوجو میکند و و در آثار و نتایج آنها دقت میکند و باز بدان مرتبه از ادراک قانع نمیشود و عمق دیگر آنها را جستوجو مینماید و همین بلندپروازیهای عقل فیلسوفان و دانشمندان است که موضوعهای نزدیک به فهم را دور از ادراک کرده و به اندازهای مشکل و دشوار نشان میدهد که گویا از آغاز چنان نبوده است». (راهنمای دینداران، ص ۱۲)
وی در نقد دیگری که بر فیلسوفان میکند، فهم صحیح دینی را گمشدهٔ فیلسوفان میداند: «دین از موضوعهای نزدیک به فهم بلکه برای زندگی روحی و جسمی فردی و اجتماعی ضرورت دارد و هرگاه بساطت و وضوح خود را از دست بدهد باید گفت که عقلهای فیلسوفان آن را از وضوح بیرون برده است».
وی برای تقریب به ذهن امر دینداری، آن را اینگونه تشبیه میکند: «دینداری مانند خواب است. خواب چیزی است که زندگی انسان بدان مربوط بلکه آن را از ضروریات زندگی شمردهاند. انسان پس از فرسودگی اعصاب و جوارح و اعضا میخوابد و ضرورت حیات بدان مرتفع میشود و حال همین خواب را که هرکس میداند چیست و به رهنمایی فطرت پیکر فرسوده خود را در آغوش آن میکشاند، ببین عقل بلندپرواز فیلسوفان با آن چه میکند. از مفهوم و ماهیت آن بحث میکند و از حقیقت آن جستوجو مینماید و از منشأ و بروز پیدایش آن فحص و تفتیش میکند». (همان، ص ۱۳)
تعریضی بر سخنان روشنفکران معاصر
برقعی در بیان اندیشههای خود در باب دینداری به نکتهای انگشت میگذارد که امروز مورد توجه محافل دینی است. محمد مجتهد شبستری- از روشنفکران دینی معاصر – عنوان کرده است که در قرآن حتی یک آیه وجود ندارد که بگوید دین اسلام یا هر دین دیگری از سوی خدا نازل شده است. واژهٔ دین در قرآن به آن واقعیت پایدار در عالم انسانها اشاره میکند که همیشه به نام دین قابل اشاره و منشأ اثر بوده است و نه به واقعیتی که از عالم غیب به سوی انسانها میآید. این واقعیت، راه و روشی است که انسانها در ارتباط با خداوند یکتا و بیهمتا یا در ارتباط با خدایان آن را برمیساختهاند و در اعتقاد و عمل بدان ملتزم میشدهاند.
بر اساس آنچه شبستری میگوید، آنچه را که گویندهٔ قرآن از مخاطبان خود میخواهد، خالص کردن دین موجود نزد انسانها برای خداوند است و نه قبول کردن دین نازل شده از سوی خدا. (۱)
سید علی اکبر برقعی اما سالها پیشتر در مواجهه با چنین تلقیای از دین، بر این باور بود که جز خدای دانا و بیهمتا هیچکس را در طرح دین مدخلیتی نیست و پیمبران نیز فرستادگان خداوندند و سفیران حقاند و مأمورند دین خدا را به مردم ابلاغ و احکام و قوانین الهیه را به مردم برسانند و در دینگذاری به هیچ وجه با خدا شرکت ندارند و تنها خداست که جمیع مصالح و مفاسد را میداند و از تمام چیزهایی که برای رسیدن به کمال مطلوب مدخلیت دارد آگاهست و دینگذاری از تمامیت نعمت خداست. و هرگاه انسان را با این همه جهازهای فعال مهمل گذارد و نقشه کمال مطلوب را به او ندهد و راه را به او نشناساند و موانع سلوک را به او نشان ندهد نعمت او را تمام نکرده بلکه ناقص گذاشته است. (راهنمای دینداران، ص ۲۴)
بر اساس آنچه برقعی میگوید، اگر خداوند دین را به امور بشری وانهد، نقص در دین ایجاد میشود و رسالت اصلی دینی برآورده نمیگردد. وی در جای دیگری عنوان میکند که دین طرحی است خدایی و شالودهای است سماوی که باریتعالی آن را به وسیله وحی با پاکترین و صافیترین و با استعدادترین افراد بشر از حیث عقل و هوش و جمیع مختصات صفات فاضله بشری میرساند و از آغاز خلقت به سر سلسلهٔ انبیا و رشتهٔ انبیا پیوسته کرده و پیامبران را یکی پس از دیگری فرستاده است. (همان، ص ۲۵).
شیوهٔ سید علی اکبر برقعی را میتوان برای فهم دینداری در دنیای معاصر به کار بست. او با سادهسازی و فهم دینداری بر اساس فطرت انسانی، راهی را در پیش کشید که میتواند جاذبهٔ دینی و فهم صحیح دینی را برای امروز به ارمغان آورد.
پاورقی:
۱. وبسایت ملی – مذهبی، «آیا خداوند دین نازل کرده است؟»، محمد مجتهد شبستری، منتشر شده در تاریخ ۷ مرداد ۹۳.
متین
یکی از ویژگیهای خوب سایت مباحثات همین است . شاید اولین برخورد با نام علی اکبر برقعی یاد اور جنجالهای سیاسی باشد و اندیشه ی او در پشت پرده قرار گیرد . اما شما به اندیشه ی او هم پرداخته اید . این از ویژگیهای خوب مباحثات است. با کمال تشکر.