مباحثات

رسانه فکری تحلیلی حوزه و روحانیت
گزارش تفصیلی از نشست تخصصی «حوزه و هنر؛ فرصت‌ها و تهدیدها»؛

شامگاه ۲۱ دی‌ ۱۳۹۳، نشست تخصصی «حوزه و هنر؛ فرصت‌ها و تهدیدها» با سخنرانی حجت‌الاسلام والمسلمین دکتر ژرفا در محل انجمن‌های علمی حوزه علمیه قم برگزار شد.

حجت‌الاسلام والمسلمین سید ابوالقاسم حسینی (ژرفا) سخنران این نشست بود که خود در زمره روحانیانی است که در جوانی پا به دنیای هنر نهاده و ده‌ها سال از عمر خود را در این مسیر، پویایی کرده‌ است.  این نشست در پی برگزاری موفق سه دوره جشنواره هنر آسمانی ویژه طلاب، و به عنوان مقدمه‌ای برای چهارمین دوره این جشنواره، ضروری می‌نمود؛ چرا که با گذشت سال‌ها از به رسمیت شناخته شدن فعالیت‌های هنری در میان جامعه حوزوی و تولید آثار هنری متعددی توسط طلاب حوزه علمیه که گاه حتی در مجامع هنری و روشنفکری کشور نیز خوش درخشیدند، به مرور دغدغه‌های دیگری نیز به وجود آمد که نیاز به تأمل بیشتر درباره رابطه طلاب و هنر را پررنگ‌تر ساخت.

اهل هنر همیشه خود را مدعی نبینند

حجت‌الاسلام والمسلمین ژرفا سخن خود را با این پرسش بنیادین آغاز کرد که اساسا حوزه را با هنر چه کار است؟ چرا در پیشینه تاریخ فرهنگی ما، حکمت فقاهتی حوزه معمولا از هنر فاصله داشته است؟ چرا هنوز هم که هنوز است کم و بیش برخی از بزرگان ما هنر را برای طلبه و حوزه، آفت می‌دانند؟

نویسنده میانسال و پرکار حوزوی، در ادامه گفت: امشب می‌خواهم تا حدی منصفانه وارد این چالش شوم. خوب است که ما اهل هنر همیشه خود را مدعی نبینیم. بزرگان حوزه هم حرف‌های حقی دارند و باید این دو دغدغه به هم نزدیک شوند.

ژرفا، با اشاره به شأن تبلیغی روحانیت گفت: معمولا چنین پاسخ داده می‌شود که ربط حوزه و هنر به خاطر شأن تبلیغی و پاسخگویی روحانی است؛ چرا که یکی از کارهای روحانی،‌ معرفی محاسن کلام ائمه به مردم است و شناخت محاسن کلام ائمه، حاصل نمی‌شود مگر با شناخت بن‌مایه‌های مقوّم هنر. کم و بیش همه بر این سخن اتفاق نظر دارند. چون به هر حال برای معرفی بهتر دین خدا، طلبه باید بر هنر مسلط باشد و به زبان هنر آشنا. ولی امشب می‌خواهم به کارکرد دیگری در هنر اشاره کنم.

عکس: ایسنا
عکس: ایسنا

سید ابوالقاسم حسینی در ادامه با تفکیک هویت صنفی و هویت انسانی یک روحانی گفت: نکته‌ای که معمولا از آن غفلت می‌شود این است که روحانی علاوه بر هویت صنفی، ‌یک هویت انسانی هم دارد که این هویت انسانی گاهی مورد غفلت واقع می‌شود. اگر به انصاف در مقوله هنر بنگریم،‌ هنر در میان ساحت‌های مختلف علم، دین، دانش و… کاری را می‌کند که تقریبا وجه ممیزش از این ساحت‌ها است.  من به عنوان یک روحانی با شما سخن می‌گویم و مطمئن باشید که من هم درد دین دارم و نمی‌خواهم به ساحت دین، جسارتی کنم. ولی انصاف بدهید که حتی دین‌دار بی‌هنر، دارای یک نقطه ضعف مهم است. به همین دلیل، دین بی‌هنر و دین بیگانه و دور و ناآشتی با هنر،‌ راه به جایی نمی‌برد. چنین دینی پاسخ به نیاز انسان نمی‌دهد و چون پاسخ نمی‌دهد،‌ خیلی از چالش‌هایی که در این روزگار با آن‌ها مواجهیم به وجود می‌آید. دین بی‌هنر، زمخت است و با ظرافت‌های جان انسان‌ها بیگانه. دین بی‌هنر درباره همه چیز، انسان، طبیعت، تربیت و… حکم کلی می‌کند. اما دین آمیخته و آشتی با هنر، و دین‌دار آشنا با هنر و روحانی و طلبه آمیخته با هنر، با انسان با توجه به ظرافت‌های انسانی او رفتار می‌کند. چنین طلبه‌ای می‌داند که جان انسان، پیچیدگی‌هایی دارد؛ پیچیده‌هایی که در پیچش‌های هنر فهمیده می‌شود.

حوزه باید با هنر آشتی کند

مترجم کتاب ارزشمند الغدیر، همچنین گفت: ادعا ندارم که همه سخنان بزرگانی همچون حافظ و سعدی و مولانا درست است، ولی آن روحانی و طلبه‌ای که حافظ و مولانا می‌داند و در این فضاها زیست می‌کند، در مواجهه با مقولات مختلف حتی معرفتی،‌ آگاه‌تر و همه‌جانبه‌بین‌تر و ظریف‌نگرتر عمل می‌کند. چنین طلبه‌ای وقتی از تریبون دین و مأذنه دین نیز با مردم سخن می‌گوید، سخنش به جان می‌نشیند. نه فقط برای اینکه قشنگ حرف می‌زند، بلکه چون حرف‌های قشنگ و دلنشین می‌زند؛ چون انسان را انسان می‌بیند، نه موجودی فرمانبر و مأمور. البته انسان بما هو انسان در مرحله کمال، متعبد خوبی است ولی این تفاوت دارد با قلمروی که برخی برای انسان در نظر می‌گیرند و از مخاطب خود انتظار دارند که فقط بنشنید و به تأیید، سر تکان دهد.

استاد ژرفا ادامه داد: به این دلیل گمان می‌کنم که حوزه ما باید با هنر آشتی کند. البته انتظاری نیست که همه با هنر عجین شوند، ولی باید همه حوزه باید فهمش از هنر را تغییر دهد. و اگر این فهم تغییر کند، دیگر رمان خواندن، کار بی‌فایده و مکروه نزدیک به حرام نیست؛ دیگر مثنوی‌خوانی کاری شرک‌آلود و در خلاف مسیر طلبگی نخواهد بود.  بله ممکن است نقدهای روشی جدی به مولانا داشته باشید، ولی وقتی ۲۶ هزار بیت او را می‌خوانید، ‌اصلا به انسان دیگری تبدیل می‌شوید و جهان شما تغییر می‌کند. در آن جهان به چیزهایی می‌رسید که تا با این ظرافت‌ها آشنا نباشید، به آن‌ها دست پیدا نمی‌کنید. شما می‌توانید شخصی مثل فروغ فرخ‌زاد را با جدی‌ترین نقدها و چالش‌ها روبه‌رو کنید ولی تا آن را نخوانید، با بخش مهمی از زبان جوان امروز آشنا نمی‌شوید. این را از کسی که سی و چند سال در این مسیر پویایی کرده، بپذیرید. روحانی‌ای که فروغ و شاملو و اخوان را می‌خواند و شاید حتی برگی از آن‌ها را از حیث معرفتی قبول نمی‌کند، بسیار تفاوت دارد با روحانی‌ای که کلا موسیقی گوش نمی‌کند و گوش کردن به موسیقی را عمر تلف کردن می‌داند. حضور ما در این جهان‌هاست که به ما توانایی گفت‌وگو و قدرت مواجهه با آدم‌های آن دنیاها را می‌دهد.

نویسنده کتاب‌های «بر بال قلم» و «شیوه شیوایی» با ابراز خرسندی از پیشرفت‌های انجام‌شده در حوزه علمیه پس از انقلاب اسلامی گفت: البته ما خیلی شاکریم که امروز بسیار جلوتر از بیست سال گذشته‌ایم ولی همچنان به حسب نیاز،‌ عقبیم؛ چون روحانی سنتی ما هنوز خود را بی‌نیاز از این حضورها می‌داند و حتی حضورش را مغایر با اهداف راستین حوزه می‌شمارد. به همین سبب، ما هنوز حتی در زمینه رسالت‌ سنتی حوزوی خودمان، ضعف‌های جدی داریم.

چرا برخی حوزویان مطلقا با هنر سازگاری ندارند؟

از اینجای سخن به بعد، دکتر سید ابوالقاسم حسینی با طرح این پرسش که چرا برخی از بزرگواران حوزه به نحو مطلق یا تقریبا مطلق با هنر سازگاری ندارند و به سراغ هنر رفتن را در شأن طلبه نمی‌دانند، وارد بخش دوم سخنرانی خود شد و سه دلیل عمده را در پاسخ به این پرسش‌ها مطرح کرد:

بخشی از بزرگواران حوزوی ما انصافا از هنر تلقی روشنی ندارند. مثلا شعر را خلاصه در همین اشعاری که مراسم‌ آیینی خوانده می‌شود، محسوب می‌کنند؛ شعرهایی که از هنر شعر، معمولا بهره و مایه‌ای ندارند و صرفا کلماتی موزون و منظوم‌اند. وقتی یک اندیشمند حوزوی ما تلقی‌اش این باشد که شعر خوب شعری است که در مدح ائمه معصوم(ع) باشد و به نحوی از وزن نیز برخوردار باشد، طبیعتا اگر شعری در این مضامین نباشد، آن را شعر محسوب نمی‌کنند. بخشی از اعزه بزرگوار حوزه، تلقی‌شان از زیبایی و هنر‌،‌چنان محدود است و چنان با زیست خودشان فقط پیوند خورده که وقتی با دیگر مقولات عرصه هنر مواجه می‌شوند، اصلا آن‌ها را هنر نمی‌دانند. من از دست‌اندرکاران هنرهای آسمانی تقاضا می‌کنند که در حد توان خود پل بزنند تا بزرگان حوزوی، دست‌کم اساتیدی که در مقطع سطح تدریس می‌کنند، وارد دنیای هنر بشوند.

استاد ژرفا دلیل دوم این فاصله میان بزرگان حوزوی و هنر را چنین بیان کرد: گروهی از حوزویان ما که با هنر ارتباط برقرار کرده‌اند،‌می‌ترسند و به شدت نگران‌اند. نگران این‌اند که حوزه ممکن است با هنر خراب شود و طلبه ممکن است فاسدالاخلاق و فاسدالعقیده شود. یا ممکن است از زندگی طلبگی‌اش باز بماند. و چنانکه می‌دانید و می‌دانیم، گاهی هم در این زمینه،‌حق دارند.

نویسنده کتاب «بر ساحل سخن»، دلیل سوم قائلان به ناسازگاری حوزه و هنر را چنین تبیین کرد: برخی معتقدند هنر خوب است و اجتمالا برای طلبه لازم است ولی نحوه ارتباط برقرار کردن هنر و حوزه باید به گونه‌ای باشد که با زی طلبگی منافات نداشته باشد. منظورشان هم معمولا درس خواندن نیست. بلکه فضای حاکم بر زندگی یک طلبه است که از آن به حال و هوا تعبیر می‌کنیم. به نظر این دسته از بزرگان، حال و هوای طلبگی با حال و هوای هنرمندی متباین است.jarfa-honar

چرا برخی از طلاب، ناسالم به سراغ هنر می‌روند؟

حجت‌الاسلام و المسلمین حسینی ژرفا با بیان اینکه دغدغه او در سخن امشبش بیشتر بر دلیل سوم تمرکز دارد گفت: دغدغه امشب من، دلیل سوم است. می‌خواهم بگویم که نوع زیست طلبه که از آن به «زی طلبگی» تعبیر می‌شود، در کجا با هنر و هنرمندی تلاقی دارد و کجا ندارد. در ابتدا باید پرسید: اصولا زیست طلبگی چگونه با حال و هوای هنر قابل جمع است و در کجا از آن فاصله می‌گیرد؟

وی با اشاره به دوران ابتدای طلبگی خود در حوزه علمیه قم گفت: روزی در زمان طلبگی ما، دغدغه جدی ما این بود که چرا طلاب به سراغ هنر نمی‌آیند. ولی الان دغدغه من این است که چرا بعضی از طلاب، ناسالم و بی‌قاعده به سراغ هنر می‌روند و چرا پاک و ناپاک را در عرصه هنر به رسمیت نمی‌شناسند. منظورم از پاک و ناپاک، در همه اقالیم پاک و ناپاکی است. دوستان من! فکر نکنید که ورود به عرصه هنر، ورود به یک عرصه تفریح و سرگرمی است. بله، سرگرمی و تنوع نیز یکی از فواید دور هنر است که برای همه ارزش دارد. ولی خواهش می‌کنم وقتی وارد دنیای هنر می‌شوید، تکلیف‌تان را با هنر روشن کنید. نباید به طور بی‌قاعده و بی‌رویه هر رمانی را بخوانید و هر فیلمی را ببینید. چنین نیست که به هر مجلسی که خواستید و به هر شکلی که خواستید بروید. باید از طلاب خواهش کنیم که پیش از ورود به دنیای هنر، تکلیف‌شان را با مقوله مشخص کنند و جای هنر را در زندگی خودشان روشن سازند. طبق آیات قرآن، در بهره‌گیری از زیبایی هم دچار نباید دچار اسراف شد. اولین چیزی که آسیب می‌زند، اسراف است.

کارگاه و کلاس کافی نیست

این استاد حوزه در تعریف «زی طلبگی» گفت: من زی طلبگی، حضور و نفس کشیدن در فضای طلبگی را به این می‌دانم که طلبه، همه اهدافش را با هم هم‌خوان کند؛ از وقت گذاشتن برای هر کدام از این زمینه‌ها گرفته تا پیش رفتن در هر کدام‌ از این ساحت‌های هنری. اگر از این غفلت کنید، تبدیل به وبال می‌شود. گروهی از بزرگان حوزه نگران این هستند و در این زمینه‌،‌ حق دارند.

وی خطاب به مؤسسات هنری حوزوی و دست‌اندرکاران برنامه‌هایی همچون جشنواره هنرهای آسمانی گفت: من از همه کسانی که در این وادی فعالیت می‌کنند، خواهش می‌کنم که در این زمینه دقت داشته باشند و فقط به فکر کارگاه و کلاس نباشند. به این هم دقت کنند که طلبه تا مهیای ورود به عرصه هنر نشده، او را هل ندهند. این هل دادن‌ها خیلی مفید نیست و باعث می‌شود بخشی از سرمایه‌های حوزه به پای هنر بسوزند و بعد هم ثمری از هنر این‌ افراد به حوزه علمیه نرسد و این سرمایه‌های حوزوی بسوزند.

حجت‌الاسلام دکتر حسینی ژرفا در پاسخ به این پرسش که میان قلمروهای گوناگونی هنری، کدام یک برای طلاب لازم‌تر و مفید‌تر است، خاطره‌ای از دیدار خود را مقام معظم رهبری نقل کرد:‌ هشت نه سال پیش مجموعه حوزه به حضور مقام بزرگوار رهبری رسیدند و اولین و آخرین دیدار عمومی حوزویان در محل حسینیه ایشان بود، تعدادی نیز از بخش‌های مختلف هنر در حوزه گزارش‌هایی ارائه کردند. و من هم گزارشی از بخش ادبیات در حوزه علمیه ارائه کرد. پس از اتمام مراسم، دو دقیقه پشت پرده با ایشان گفت‌وگو کردم. ایشان من را به اسم صدا زدند و از من خواستند که خیلی کمک نکنم که حوزویان به صورت مفرط به سراغ هنر بروند. نگرانی ایشان این بود که وقتی حوزویان مخصوصا به سراغ برخی از مقوله‌های وقت‌بر هنری می‌روند، از زندگی طلبگی‌شان جدا شوند و این جدا شدن، آفات دیگری نیز به دنبال دارد. از رفقای سینماگر جمع،‌ عذر می‌خواهم. قصد بی‌ادبی ندارم. ولی ایشان صراحتا از سینما نام بردند و اینکه عده‌ای از طلاب وارد سینما می‌شوند و عمرشان را مثلا به کارگردانی طی می‌کنند. نظر ایشان این بود که این فعالیت‌ها از مقولاتی است که قابل جمع با زیست و مشغولیت طلبگی نیست. رهبری فرمودند طلاب را تشویق کن که در قسمت‌های نظری هنر وقت بگذارند. طوری باشد که سینماگرها بیایند و از طلبه‌ها بهره‌مند شوند و سوالاتشان را از طلبه‌ها بپرسند.

در ساحت نظری هنر بسیار لاغر و ضعیفیم

این محقق حوزوی با انتقاد از کم‌رنگ شدن رسم‌های پسندیده‌ حوزوی نظیر مباحثه گفت: طلبگی نیاز به زحمت‌های طلبگی دارد. چند درصد طلبه‌ها الان مباحثه می‌کنند؟ مباحثه از افتخارات حوزه بود. چرا این رسم‌ها را دست‌ می‌دهیم؟ طلبه‌ای که عمرش را صرف کارهای اینچنینی می‌کند، معلوم است که برای مباحثه کردن وقت نمی‌کند. ما طلبه شده‌ایم که بتوانیم پاسخ سوالات بنیادین را بدهیم. متأسفانه ما در بحث نظری هنر، بسیار لاغر و ضعیفیم. حوزویان ما باید خودشان را در این بخش،‌ تقویت کنند. البته خوب است که در زمینه‌های عملیاتی هنر هم فعالیت‌هایی کنند و مثلا بخش‌هایی از کارهای هنری را نیز که قابل جمع با مباحث نظری باشد انجام دهند. ولی رفتن به وادی هنر به صورتی که پس از مدتی، از طلبه فقط اسمش طلبه باشد و دیگر در درس‌های طلبگی‌اش شرکت نکند، جفای به طلبگی و جفای به هنر است.

استاد ژرفا با بیان خاطره‌ای از سال‌های نخستین انقلاب گفت: آقای حسام الدین سراج که آن سال‌ها جوانی بود، از من خواهش می‌کرد که از آقای جوادی آملی برای او وقتی بگیرم تا پرسش‌هایش درباره موسیقی را از ایشان بپرسد. حضرت آیت‌ﷲ جوادی به گردن من، حق پدری دارند و در میان همه این بزرگان، آقای جوادی آملی از همه جدی‌تر در عرصه هنر وارد شده‌اند. حق کسوت ایشان در این حوزه، محفوظ است. ولی بزرگان ما هم میزان آمیختگی‌شان با مقوله هنر چندان نیست و نبوده که پاسخ درست و کاربردی به اهل هنر بدهند. امروز اگر یک موسیقی‌دان یا آهنگ‌ساز سؤال جدی داشته باشد و بخواهد از حوزه جواب بگیرد، ‌متأسفانه در میان بزرگانمان نداریم کسی که جواب او را بدهد. شاید هم من نمی‌شناسم. در سینما، نقاشی و هنرهای تجسمی به معنای عام هم چنین شخصیت‌هایی را نداریم. این مایه دریغ است. از شما خواهش می‌کنم به این قصه نگاهی بشود. از سروران عزیزم در هنرهای آسمانی تقاضا می‌کنم که بخش پژوهش‌ها را خیلی جدی بگیرند.

حجت‌الاسلام و المسلمین ژرفا در بخش پایانی سخنان خود به ارائه راهکار پرداخت و گفت: حرف خیلی روشن، شفاف و کاربردی من این است: فضای زندگی جمعی هنری در حوزه را اصلاح و تقویت کنیم. هنرمند در جمع نفس می‌کشد. بر خلاف حوزه‌های دیگر مثل علم که گاهی عالم می‌تواند گوشه‌ای هم بنشیند و فعالیت علمی بکند، هنر از مقولاتی است که نیاز به زندگی جمعی دارد. استحاله در جهان فردی هنر، استحاله خوبی نیست؛ حتی اگر طلبه نباشیم. وقتی از این آفت‌ها دور می‌مانید که به جمع بیایید و به یکدیگر یاری برسانید.

دوستان هنرمند حوزوی، تلاش اصلی‌شان را صرف این نکنند که به یکدیگر کمک فنی کنند. بیشتر سعی کنند تقوای همدیگر را بیشتر کنند. خواهش می‌کنم حداقل ده دقیقه از این جلسات را اختصاص دهند به اینکه آیه و روایتی خوانده شود یا زمزمه عارفانه‌ای انجام شود و درباره مضامین معرفتی آن‌ها صحبت کنند. کاری کنید که رفقای طلبه، همراه با هم عرصه هنر را طی کنند. کوچه هنر، سلوک است و سلوک، به تنهایی میسر نیست. اینکه بزرگان ما گفته‌اند باید پیر داشته باشید،‌ یعنی همین.  البته این پیر و راهبر گاهی یک فرد نیست؛ بلکه همین مسیر و حرکت جمعی است. خلاصه اینکه اگر هنر با سلوک و معرفت آمیخته نشود، هم هنر و هم طلبه در خطر قرار خواهد گرفت.

رده‌های مرتبط

پاسخ دهید