- در زبان فارسی بدعت و نوآوری مترادف هستند؛ اما بدعت بار ارزشی منفی و نوآوری بار ارزشی مثبت دارد. در زبان عربی بدعت و ابتداع این گونهاند.
- معنویت یک واژه مستحدث است و سابقه طولانی ندارد؛ ولی از پایگاه حکمی و عرفانی به سه بخش تقسیم میشود: معنویت معرفتی (معرفت حصولی یا حضوری) معنویت احساسی و معنویت عملی و رفتاری.
- معنویت عملی نیز سه بخش دارد: معنویت رفتاری فقهی، رفتاری اخلاقی، رفتاری عرفانی و سلوکی.
- سخن ما در این قسم اخیر است. معنویت عملی عرفانی.
پرسش بحث
سوال بحث این است که مرز بدعت منفی و نوآوری مثبت در این شاخه از معنویتگرایی چیست؟ میزان و محک میان این دو کدام است؟ آیا همه معنویتهای رفتاری و سلوکی توقیفی است و حد و مرزش باید به نحو صریح و منصوص توسط دین معلوم شود یا توفیقی هم میتواند باشد؟
جنس این بحث، اصول فقهی است و البته اختصاصی هم به این موضوع ندارد؛ یعنی در شکلگیری علوم انسانی اسلامی، حل و فصل این بحث بسیار کارگشاست. صورت عام این بحث در علوم انسانی بدین شکل است: تلاقی دانشهای بشری با آموزههای دینی در یک فرایند اجتهادی چگونه است؟ آیا تمام مسایل علمی باید در آموزههای دینی باشد یا از تعامل داشتههای بشری ذیل آموزههای نقلی دینی در یک عملیات اجتهادی میتوان استفاده کرد.
استدلالهای ما فی نفسه عام است؛ ولی الان در موضوع معنویت متمرکز شدهایم.
پاسخ اجمالی عرفان اسلامی در این قسمت این است:
تمام آیینهای سلوکی و معنویتهای رفتاری باید مستند دینی داشته باشند؛ ولی استنادشان به متون دینی دوگونه است؛ برخی با تمام ریزهکاریها در شریعت آمدهاند و بعضی دیگر اصول و امهات و کلیاتشان توسط دین مطرح شده و تفاصیل و فروعاتشان به افراد صلاحیتدار و به روش اجتهاد سلوکی واگذار گردیده است.
محیالدین بن عربی در فص یعقوبی میگوید: دین دوگونه داریم: دین عندالحق و دین عندالخلق یا نوامیس حکمیه. دین عندالحق همان شریعت خاصه الهی و نبوی است و دین عندالخلق یا وحی ذاتی تکوینی است یا وحی عرض بشری (حکمت).
دین و قوانین بشری در صورتی اعتبار دارد که دو اصل اساسی در آن رعایت شود:
یکم: حکمت و مصلحت آشکار داشته باشد؛
دوم: موافق گزارههای موجود عندالحق باشد؛ نه اینکه مغایر نباشد؛ بلکه موافق باشد.
در این صورت دین عندالخلق تحت اعتبار دین عندالحق قرار میگیرد و به اعتبار آن معتبر میگردد و مثل دین عندالحق ثواب و عقاب و تکلیف دارد.
در این صورت دین عندالخلق معتبر الهی شکل میگیرد یا نوامیس حکمی معتبر الهی و وحی عرضی بشری معتبر عندﷲ پدید میآید.
عبارت محی الدین چنین است: «فلما وافقت الحکمة و المصلحة الظاهرة فیها [فی النوامیس البشری] الحکم الالهی فی المقصود بالوضع الشرعی الالهی اعتبرها ﷲ اعتبار ما شرعه من عنده تعالی».
استدلال تفصیلی
ما در استدلال برای این موضوع از سه فضا استفاده میکنیم:
یک: روایات سنت حسنه؛
دو: آیه شریفه «رهبانیة ابتدعوها»؛
سه: مجموع آیات و روایاتی که به علوم و حکمتهای برآمده از عمل اشاره دارند.
سنت حسنه
این روایات به دو شکل ذکر شدهاند شکل عام و شکل خاص.
شکل عام آن این است: «مَنْ سَنَّ سُنَّةً حَسَنَةً فَلَهُ أَجْرُهَا وَ أَجْرُ مَنْ عَمِلَ بِهَا إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ مِنْ غَيْرِ أَنْ يُنْقَصَ مِنْ أُجُورِهِمْ شَيْءٌ».
شکل خاص آن در فضای سیاسی اجتماعی: «مَنِ اسْتَنَّ بِسُنَّةِ عَدْلٍ فَاتُّبِعَ كَانَ لَهُ أَجْرُ مَنْ عَمِلَ بِهَا مِنْ غَيْرِ أَنْ يَنْقُصَ مِنْ أُجُورِهِمْ شَيْءٌ وَ مَنِ اسْتَنَّ بِسُنَّةِ جَوْرٍ فَاتُّبِعَ كَانَ لَهُ مِثْلُ وِزْرِ مَنْ عَمِلَ بِهِ مِنْ غَيْرِ أَنْ يُنْقَصَ مِنْ أَوْزَارِهِمْ شَيْءٌ».
شکل خاص آن در حوزه فکر و اندیشه: «أَيُّمَا عَبْدٍ مِنْ عِبَادِ اللَّهِ سَنَّ سُنَّةَ هُدًى كَانَ لَهُ أَجْرٌ مِثْلُ أَجْرِ مَنْ عَمِلَ بِذَلِكَ مِنْ غَيْرِ أَنْ يَنْقُصَ مِنْ أُجُورِهِمْ شَيْءٌ …».
سنت راه دایمی است و در لغت به معنای خراشیدن و شیار ایجاد کردن. این لغت در معانی مختلف به کار رفته است:
أ) فتح باب یعنی نفر اول شدن و خطشکن شدن در اجرای یک دستور دینی؛ نقطه مقابل «ولاتکونوا اول کافر به».
ب) احیای سنت متروکه؛ مانند این حدیث: «وَ أَمَّا الْجِهَادُ الَّذِي هُوَ سُنَّةٌ، فَكُلُّ سُنَّةٍ أَقَامَهَا الرَّجُلُ، وَ جَاهَدَ فِي إِقَامَتِهَا وَ بُلُوغِهَا وَ إِحْيَائِهَا، فَالْعَمَلُ وَ السَّعْيُ فِيهَا مِنْ أَفْضَلِ الْأَعْمَالِ؛ لِأَنَّهَا إِحْيَاءُ سُنَّةٍ، وَ قَدْ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى ﷲ عليه و آله: مَنْ سَنَّ سُنَّةً حَسَنَةً، فَلَهُ أَجْرُهَا وَ أَجْرُ مَنْ عَمِلَ بِهَا إِلى يَوْمِ الْقِيَامَةِ مِنْ غَيْرِ أَنْ يُنْقَصَ مِنْ أُجُورِهِمْ شَيْءٌ».
ج) ایجاد یک سنت جدید و بیسابقه؛ مثل قتل هابیل که در خطبه ۱۹۲ نهجالبلاغه سنت نامیده شده است.
از این بیان معلوم میشود که احداث یک رویه جدید و بیسابقه که حسنه باشد ممدوح و مشروع است؛ کما اینکه احداث یک رویه بیسابقه بد نیز مذموم است؛ مثلاً کمخوابی پسندیده است، ولی ضابطه معلوم و روشنی ندارد. در سنین مختلف به لحاظ جنسیت و شغل و… گاهی حتی مضر و حرام است. یک مجتهد اهل عمل ممکن است انضباط آن را کشف کند و پیشنهاد دهد. مثلاً در ابتدا بگوید که بینالطلوعین بیدار باش؛ بعد بگوید تهجد مختصری داشته باش و … .
جوع و کمخوری پسندیده است؛ ولی ضوابط جزیی آن غیر از روزه واجب و مستحب منصوص نیست. اگر یک مجتهد سلوکی اهل عمل دستور خاصی به کسی داد مشروع است.
رهبانیت مبتدع
«ثُمَّ قَفَّيْنا عَلى آثارِهِمْ بِرُسُلِنا وَ قَفَّيْنا بِعيسَى ابْنِ مَرْيَمَ وَ آتَيْناهُ الْإِنْجيلَ وَ جَعَلْنا في قُلُوبِ الَّذينَ اتَّبَعُوهُ رَأْفَةً وَ رَحْمَةً وَ رَهْبانِيَّةً ابْتَدَعُوها ما كَتَبْناها عَلَيْهِمْ إِلاَّ ابْتِغاءَ رِضْوانِ اللَّهِ فَما رَعَوْها حَقَّ رِعايَتِها فَآتَيْنَا الَّذينَ آمَنُوا مِنْهُمْ أَجْرَهُمْ وَ كَثيرٌ مِنْهُمْ فاسِقُونَ»
آیه شریفه فوق به رهبانیت برساخته بشری که مسیحیان ایجاد کرده بودند روی خوش نشان داده است. مثل اینکه در باب عهد و نذر و قسم انسان برای خود برنامهای را واجب میکند. بعد هم آنان را بر عدم رعایت این تصمیم توبیخ کرده است: «فَما رَعَوْها حَقَّ رِعايَتِها» همه روایات ذیل این آیه نیز به این موضوع نگاه مثبت دارند.
علوم برآمده از عمل و مجاهدت
دستهای از آیات و روایات میگویند که نتیجه عمل و مجاهده، شکلگیری علوم سلوکی است؛ «الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا»
علوم سلوکی دو قسماند: برخی حقیقت هستی را مینمایانند (عرفان نظری)؛ برخی نیز تجریههای سلوکی هستند.
دستهای از ادله میگویند: عمل و تهذیب منتج مطلق علم است؛ «اتقوا ﷲ و یعلمکم ﷲ»
فهم منور به عمل فهمی دیگر است. حتی ممکن است فهم اجتهادی منور به عمل باشد؛ «من أخلص لله أربعين صباحا ظهرت ينابيع الحكمة من قلبه على لسانه». این علم حکمت است؛ منبعش قلب است؛ بر زبان جاری میشود. گفتن و شنیدنش توصیه شده است.
این روایات خیلی مهماند؛ میگویند فرایند استحصال علوم و معارف، تنها اجتهاد معمولی نیست. البته همه علوم در قرآن و روایات هست؛ اما همین آیات و روایات برخی از علوم را به واسطه معرفی کردهاند؛ مثلاً گفته شده است «لا علم کالتفکر». یا علوم برخاسته از عمل که به آن اشاره شد. بسیاری از فنون نظامی شگرف را در دل عملیات بهدست آوردهایم. اینها حکمت و علم است.
«غضوا ابصارکم ترون العجائب»؛ یا «روزه داری موجب حکمت میشود». خود دین ما راتشویق کرده است که از مکانیزمهای خاص استفاده کنیم و تولید علم کنیم؛ حوزههای رخصتی قرار داده است.
بنابراین اصل مشروعیت این چنین علومی در ادله دینی قطعی است؛ البته ضوابطی برای آن هست که باید به خوبی استخراج شود.
البته توجه داریم که این سخن موجب سوء استفادههایی خواهد شد. اساساً هر حقیقتی هرچه بیشتر ارزشمند باشد، انگیزه سوء استفاده از آن بیشتر است؛ ولی نباید بهخاطر احتمال سوءاستفاده اصل حقیقت را نفی کنیم؛ مثل موضوع دین و مهدویت که یک حقیقت است؛ ولی دکاندارهایی هم از آن سوء استفاده کردهاند.
آخرین پاسخ به حجتالاسلام طاهری پیرامون علامه طهرانی
علامهٔ طهرانی، همانطور که بودند
علّامه تهرانی را همانطور که بودند، معرفی کنید
گفتگوی علمی و نقد روشمند، واجب؛ لجنپراکنی و عقدهگشایی، حرام