مباحثات

رسانه فکری تحلیلی حوزه و روحانیت

 روز سه‌شنبه ۲۱ آبان ۱۳۹۸ نشستی با عنوان «زمینه‌های اجتماعی اتفاقات اخیر لبنان» با سخنرانی محمدمهدی شریعت‌مدار، رایزن فرهنگی سابق ایران در لبنان در مرکز راهبری ورثة الانبیاء قم برگزار شد. در ادامه، گزارشی از این نشست را می‌خوانید.

لبنانِ امروز در شرایطی به‌ وجود آمده است که نمونه‌ی منحصر به‌فردی از یک کشور است که در آن، با گونه‌های بسیار متنوع دینی و مذهبی مواجه هستیم و می‌توان گفت در لبنان، اقلیت، بی‌معناست و مسیحیان، شیعیان و اهل‌سنت، برابرند. لازم به‌ذکر است که در لبنان، تنوع قومیتی، کمتر وجود دارد و این نشان‌گر آن است که بیش از قومیت، این مذهب است که در لبنان، تعیین‌کننده می‌باشد.

در میان مذاهب مختلفی که در لبنان وجود دارد، اتفاقات بسیار زیادی در طول تاریخ رخ داده است، از جمله اینکه شیعیان، به‌دلیل وجود حکومت‌های محلی و بعد هم، حکومت عثمانی، همواره تحت ستم بوده‌اند. اتفاقات این‌چنینی باعث شده که برخی از شیعیان، مسیحی شده‌اند. هم‌چنین گاهی مشاهده می‌شود که اعضای یک خانواده، متعلق به ادیان و مذاهب کاملاً متفاوت هستند.

چنین وضعیتی موجب شده است که جامعه‌ی لبنان دریابد که باید جامعه را در یک نقطه‌ی تعادلی نگه‌ داشت و هر چیزی که موجب برهم خوردن این تعادل است، باید کنار گذاشته شود و در غیر این‌ صورت، موجب به‌وجود آمدن آشفتگی و حتی جنگ‌های داخلی خواهد شد.

از جمله‌ی مواردی که می‌تواند موجب برهم خوردن این تعادل به‌وجود آمده در لبنان شود، عوامل منطقه‌ای است. از سوی دیگر، در یک دهه‌ی اخیر که جوامع مسلمان با اتفاقاتی همچون بیداری اسلامی و بهار عربی مواجه بودند، ولی کشورهای دخیل در لبنان، این اتفاق نظر را داشتند که نباید در این کشور، اوضاع دگرگون شود. آنچه در یک ماه اخیر در لبنان رخ داده، حاکی از آن است که گویا دیگر این کشورها، اجماع سابق را ندارند و تصمیماتی برای برهم زدن نقطه‌ی تعادل، اتخاذ شده است و از جمله‌ی موضوعات ذیل این تصمیم، آن است که حزب‌ﷲ از حیطه‌ی قدرت، کنار گذاشته شود و به‌واسطه‌ی آن، نقش جمهوری اسلامی ایران در لبنان، کم‌رنگ شود که جنگ سی‌وسه روزه، یکی از نمونه‌های آن است که البته در نهایت حزب‌ﷲ، قدرت‌مندتر شد.

یکی دیگر از کارهایی که انجام دادند این بود که در سوریه و عراق اختلال ایجاد کرده و پروژه‌ی نظامی را در آن‌ها پیگیری کردند؛ بعد از آن هم خود ایران را مستقیماً نشانه رفتند و مسائلی هم‌چون تحریم و هسته‌ای و تهدید نظامی را پیش کشیدند.

به‌نظر می‌رسد بعد از این‌که نتوانستند در هیچ یک از این پروژه‌ها موفقیتی که مدنظر داشتند را محقق کنند، دوباره به لبنان بازگشتند و در آنجا تلاش می‌کنند کارشان را پیگیری کنند، به‌خصوص که امروزه دیگر حزب‌ﷲ، فقط یک حزب سیاسیِ معمولی صرف نیست و نقش تعیین‌کننده‌ای دارد.

بنابراین، به‌نظر می‌رسد هدف از برهم زدن اوضاع در لبنان، حزب‌ﷲ و به‌ دنبال آن، ضربه زدن به منافع ایران است و البته منافاتی با این ندارد که مردم و جامعه‌ی لبنان، مطالباتی دارند.

گفته شد که جامعه‌ی لبنان یاد گرفته است که به تعادلی برسد، اما این بدان معنا نیست که این تعادل، عادلانه است، از همین‌رو اگر تاریخ شیعیان را در نظر بگیرید خواهید دید که همیشه شیعیان در حاشیه بوده‌اند، اما امروزه ـ به‌ تعبیر سید حسن نصرﷲ که شخصاً آن‌ را از ایشان شنیدم ـ شیعیان لبنان به اقتدار بی‌سابقه‌ای دست یافته‌اند.

وقتی امام موسی صدر وارد جامعه‌ی لبنان شد، سه گام جدی برای شیعیان برداشت. اولین گام، مشروعیت‌بخشی به موجودیت شیعه و ایجاد نهادهای ـ مانند مجلس اعلا ـ شیعی بود. دومین گام، ایجاد مؤسسات و نهادهای خدماتی و خیریه ـ مانند ایجاد مدارس ـ بود. نهایتاً هم گام سوم، جریان‌سازی سیاسی بود و حرکت محرومین، یکی از زیرمجموعه‌های گام سوم بود. امام صدر در حوزه‌ی فکری و معرفتی نتوانست چندان فعال باشد و کسانی هم که از ایران وارد لبنان شدند، از آن‌جایی که بیشتر می‌خواستند در حوزه‌ی عملیاتی فعال باشند، جذب ایشان شدند و خود این ایرانی‌ها هم به دو دسته تقسیم شده بودند که از جمله‌ی نفرات شاخص این دو جریان محمد منتظری و مصطفی چمران بود. تقریباً می‌توان گفت هر دو دسته‌ی این ایرانی‌ها، نتوانستند جریانی را ایجاد کنند.

فعالیت‌های دینی علما و نخبگانی که در کنار امام صدر بودند، منجر به ایجاد حضور برخی از چهره‌هایی شد که طلایه‌داران جنبش اسلامی لبنان شدند. این افراد بعضاً از حوزه‌ی نجف به لبنان رفته بودند. این نفرات به نهضت اسلامی شکل دادند و با پیروزی انقلاب اسلامی، با این انقلاب پیوند خوردند که بعدها هم منجر به شکل‌گیری حزب‌ﷲ لبنان شدند. هم‌زمان با این تغییرات سیاسی، تغییرات اجتماعی و فرهنگی‌ای رخ داد که منجر به رسیدن جامعه‌ی شیعی به جایگاه مهم امروزی‌اش شد و موجب برهم خوردن تعادل پیشینِ موجود در جامعه‌ی لبنان گردید.

مجموعه‌ی آن‌چه که در لبنان رخ داد موجب پدید آمدن برخی از رانت‌‌ها برای برخی افراد و گروه‌هایی شده است ـ که قدرت سیاسی و اقتصادی فراوانی دارند و با ایجاد اختلال در فرآیند اداره‌ی عادلانه‌ی جامعه و توزیع برابر رفاه در بین مردم ـ و این مسئله، امروزه باعث بروز نارضایتی‌های مردمی گردیده و این نارضایتی‌ها عوامل مختلفی دارد که یکی از مهم‌ترینِ آن‌ها، مسائل اقتصادی می‌باشد و شرایط کنونی لبنان، باعث هرچه بدتر شدن وضعیت اقتصادی لبنان شده است، زیرا امنیت لازم، فعلاً کم‌رنگ شده و به‌ عنوان مثال صنعت توریسم و بخش خدمات، کشاورزی و بانک‌داری این کشور را دچار تنش کرده است.

یکی دیگر از منابع درآمد اقتصادی لبنان، پول‌های سیاسی‌ای بود که برخی از کشورها در آن‌جا خرج می‌کردند که امروزه به حدأقل رسیده و این عامل هم یکی از عوامل ایجاد اختلال اقتصادی در لبنان بوده و همه‌ی این وضعیت موجب شده است که آورده‌ی مالی لبنان از دو بخش تأمین شود: یکی، پول‌هایی است تجّار سرمایه‌دار لبنانیِ ساکن در خارج از لبنان، وارد لبنان می‌کنند و دیگری نیروی‌های کار لبنانی هستند که پول‌هایشان را به کشور می‌فرستند. لازم به ذکر است که فقط در حوزه‌ی خلیج‌ فارس، ششصد هزار نفر نیروی کار لبنانی فعال هستند و چهار برابر جمعیت چهار میلیونی لبنان ـ یعنی شانزده میلیون لبنانی ـ در خارج از لبنان زندگی می‌کنند که آن هم به‌ خاطر مسئله‌ی تحریم، به‌ شدت تحت فشار قرار گرفته‌اند و البته عمده‌ی این فشار هم، به نیروی کار شیعه وارد شده است و در واقع با سازوکارهای تحریمی، خواسته‌اند اجازه ندهند هیچ پولی به نیروهایی مثل حزب‌ﷲ برسد و از همین‌رو بنده بر این باورم تحریم‌هایی که علیه حزب‌ﷲ اعمال شده، بسیار سخت‌تر از تحریم‌هایی است که علیه جمهوری اسلامی به‌کار گرفته شده است. ضمن اینکه هشت میلیارد دلاری که سالانه توسط لبنانی‌های خارج‌نشین به لبنان فرستاده می‌شد، در کارهایی مثل ویلاسازی ـ که البته کارگرانش نیز غیرلبنانی‌ها بودند ـ مصرف می‌شد و منجر به تولید هیچ‌‌گونه سرمایه‌ای برای لبنان نمی‌شد و از سوی دیگر هم مشکلات دیگری وجود داشت که از جمله‌ی آن‌ها می‌توان به عدم دسترسی به آب آشامیدنی سالم ـ حتی در بیروت ـ و گسترش مشکلات اجتماعی‌ای هم‌چون اعتیاد اشاره کرد.

حزب‌ﷲ پس از پیروزی‌های میدانی و سیاسی خود، وارد دولت شد و در شرایطی قرار گرفت که نقش او در تصمیم‌سازی‌های دولت، بسیار سازنده و مهم بوده و این وضعیت جدید عاملی برای برهم زدن نقطه‌ی تعادل پیشینی موجود لبنان از سوی قدرت‌های خارجی و منطقه‌ای شده است.

از سوی دیگر، مطالبات اجتماعیِ به‌حقِّ کنونی مردم لبنان به این علت بوده است که مردم برای مشکلات خود، چشم‌انداز و نقطه‌ی امیدی ترسیم کنند و به‌ عنوان مثال خدمات در لبنان، به‌ شدت گران است که از آن جمله می‌توان به خدمات پزشکی اشاره کرد، در لبنان مراجعه‌ی به پزشک مساوی است با هزینه صد الی دویست دلار، که مردم واقعاً توان پرداخت چنین چیزی را ندارند.

از یک‌ سال پیش، حزب‌ﷲ تصمیم گرفت وارد عرصه‌ی داخلی شود و با این نابسامانی‌ها و فساد مالی و اقتصادی به مبارزه بپردازد و این مرحله از تلاش‌های حزب‌ﷲ، مشخص بود که سخت‌ترین بخش فعالیت‌های حزب‌ﷲ خواهد بود، زیرا دیگر در عرصه‌ی داخلی،  مشخص نیست که چه کسی است و چه‌بسا مفسد اقتصادی، در کنار تو نشسته و تو او را یا نمی‌شناسی و یا هم به‌ راحتی نمی‌توانی با او مبارزه کنی.

مجموعه‌ی این مسائل، لبنان امروز را پدید آورده است و فشارهای زیادی برای حذف حزب‌ﷲ از صحنه‌ی سیاسی لبنان، در حال انجام است که از جمله‌ی آن می‌توان به اصرار آقای سعد حریری ـ به تبعیت از آمریکا ـ برای تشکیل دولت از وزرای تکنوکرات است که معنای آن، حذف وزرای سیاسی از کابینه می‌باشد که این هم زمینه‌ای برای خارج کردن وزرای وابسته به حزب‌ﷲ از دولت است.

در اینجا دو دیدگاه وجود دارد، یکی اینکه خطاب به آمریکایی‌ها می‌گوید اگر بیش از این فشار بیاورید، شرایط شکننده به شکلی پیش خواهد رفت که موجب می‌شود کشور کاملاً به‌ دست جریان مقاومت بیفتد و جریان هشت مارس از بین برود. این دیدگاه، عمدتاً برای فرانسوی‌ها است. دیدگاه دیگر نیز اصرار بر حذف حزب‌ﷲ دارد که در تلاش است به هدف خود برسد که البته به اذن خداوند، موفق نخواهد شد.

رده‌های مرتبط

دیدگاه‌ها

  1. ناشناس 

    توهم توطئه و خود بزرگ پنداری

پاسخ دهید