مرحوم نائینی اولین فقیهی است که از دولت مدرن سخن گفته است. پرسشهایی که او با آن مواجه بوده، هنوز هم هست و ما یک قدم هم جلو نرفتهایم. مرحوم نائینی، امروز در دو غبار خوابیده؛ هم غبار زمان و هم غبار تغییر ایدئولوژی. جامعه ایران از تفکر مشروطه به تفکر جدیدی رفته و این دو غبار باعث شده ما ناخواسته در درک فضای ذهنی نائینی دچار مشکل شویم. دوستانی که مرحوم نائینی را ذیل بحثهای ولایتفقیهی قرار میدهند، ناخواسته بحثهای جدیدی را در شناخت خود از نائینی داخل میکنند و فکر میکنند او در ذهنش ترتب ذهنی قائل بوده از حکومت استبدادی تا حکومت معصوم ادامه …
وقتی یک مسلمان به غرب میرود، با مکاتب فکری قوی و در عین حال متفاوتی روبهرو میشود که اولاً از آزادی بیان برخوردارند و ثانیاً به دلیل سهلالوصول بودن وسایل ارتباط جمعی، هرکس میتواند افکار و آرای خود را بهراحتی تبلیغ کند. از همین رو وقتی وی با این پدیدهها روبهرو میشود، در مقابل این تمدن فکری بزرگ احساس ضعف میکند. حتی یک طلبه نیز ممکن است به این فکر بیفتد که ما در حوزه علمیه با چنین چیزهایی روبهرو نیستیم و مقهور این وضعیت فکری شود. ادامه …
اصولاً اقامه دليل عقلى بر ختم نبوّت امكان ندارد؛ يعنى عقل بما هو عقل، آمدن پيامبر ديگری را محال نمىداند. به تعبیر یکی از متفکرین اسلامی: «اصل نبوّت را مىتوان هم از دليلهاى بروندينى (دليل عقلى) و هم از دليلهاى دروندينى (دليل نقلى) اثبات كرد؛ ولى در انقطاع وحى دليل عقلى بر ضرورت انقطاع خاتميت نداريم؛ يعنى عقل، آمدن پيامبر ديگری را محال نمىبيند؛ جز اينكه دليلهاى دروندينى عقل را متقاعد به پذيرفتن خاتميت مىكند… اگر پيامبر اكرم(ص) ادعای خاتميت نكرده بود، هيچكسى را امكان دستيابى بر اين راز نبود» ادامه …
عرصهی دیگری که ما شدیداً درارتباط با آن دچار خلأ هستیم، عرصهی بینالملل حوزه است؛ رسالت جهانی حوزه. تحولاتی که در منطقه و بهویژه منطقه اسلام شکل گرفت، بهار عربی و… چه نتایجی داشت؟ انقلاب اسلامی چه بدیلی ارائه کرد؟ در مصر و تونس و لیبی که انقلاب شد، گفتند الگوی انقلاب اسلامی برای ما مناسب نیست؛ چرا؟ چون الگوی منقحی نیست؛ یک الگوی کاملاً شیعی است؛ نه الگویی فراگیر. بنابراین آنها رفتند بهسمت الگوی ترکیه. امروزه هم الگوی سلفی و داعشی حرف اول را میزند. ما در حوزه – متأسفانه – الگوی مثبت و قابلارائهای که بتوان با آن زندگی کرد را تبیین نکردهایم. ادامه …
میتوان نگاه متداول فلسفی در حوزههای علمیه را تا حدی متکی به نگاه ارسطویی به عالم دانست. فلسفه اسلامی حتی در صورت اصالت و استقلال نسبت به فلسفه یونانی، باز هم همان نگاه ارسطویی را به عالم دارد؛ زیرا عین و ذهن را از هم جدا میانگارد و جهان را مستقل از اذهان بشری، مقولهبندیشده میبیند. نهتنها در منطق، بلکه در بلاغت، اصول فقه، فقه، علوم حدیث و در بسیاری از شاخههای دیگر علوم حوزوی میتوان رگههایی از نگاه ارسطویی را یافت. از باب مثال، میتوان مبحث «حقیقت و مجاز» در بلاغت را نام برد. ادامه …
بانکها گاهی در اجرای بخشنامهها مشکل دارند؛ اما نمیشود گفت که هرچه هست رباست؛ آنها عقود شرعی دارند. همچنین بانکهای خصوصی تاحدی قدرت عملشان در تعیین نرخ و بعضی مسائل دیگر نسبت به بانکهای دولتی بیشتر است؛ پس نمیتوان بهطور کلی همه بانکها و حتی همه قراردادهای یک بانک را حرام دانست. ادامه …
مخالفت با طریقهی تدریس آیتالله شریعتمداری سویههای سیاسی داشت. آیتالله مؤمن میگوید: آقای شریعتمداری به عدم همکاری با مبارزات متهم بود و حضور در درس ایشان چندان لطفی نداشت. آیتالله طاهری پس از دوسه روز حضور در محفل درس آیتالله شریعتمداری گفته بود: انصافاً ایشان باید نزد امام مکاسب بخواند. اما مرحوم عمید زنجانی میگوید: «ذوق فقهی آقای شریعتمداری جالب بود؛ بنده چیزی از ایشان فرا گرفتم که در درسهای دیگر ندیدم…». ادامه …
آقایان بهشتی و اردبیلی جلسات اسلامشناسی داشتند و سی عنوان مهم استخراج کرده بودند. به من هم دادند و چیزهایی نوشتم. از جمله این بود که آیا قضایای احکام شرع به تعبیر آقای نائینی حقیقی هستند یا موسمی؟ شکی نیست که برخی قضایای شرعی موسمی هستند و از خود روایات یا تناسب حکم و موضوع میشود فهمید که دیگر آن حکم بر این موضوع مترتب نمیشود؛ ولی در بقیه موارد، حقیقی هستند. ادامه …
نیاز به قرار گرفتن در جریان عادی زندگی و بهره بردن از امکانات و داشتن زندگی خوب و آرام در کنار خانواده و برقراری تعامل مستمر و عادی با جامعه، فرد روحانی را برای همنوایی نشان دادن با این شرایط تحت فشار قرار میدهد. از طرفی، مواجه شدن با دنیای مدرن و استفاده از ابزار ارتباطی و کسب آگاهی هرچه بیشتر از سبکهای زندگی مختلف و فرهنگهای گوناگون، به مانند بسیاری اقشار اجتماعی دیگر، آمادگی فرد حوزوی را به سمت بازاندیشی در برخی سنتها براساس نیازهای زمان حال و آینده در حوزههای مختلف زندگی افزایش میدهد. ادامه …
در انتخابات روش ما با روش غربی متفاوت است؛ هرچند ظاهر امر یکی است؛ اما ماهیت هردو یکی نیست. ما با بازخوانی در فقه به این نتیجه میرسیم که هرکسی صلاح نیست رأی بدهد؛ به عبارت دیگر اکثریت، موجد مشروعیت نخواهد بود. بنابراین افراد خاصی انتخاب میشوند برای تعیین صلاحیت (یعنی همان شورای نگهبان)؛ سپس مردم به افراد مورد تأیید این شورا رأی میدهند به مثابه یک روش؛ نه به مثابه یک ارزش؛ بهتعبیر دیگر، رأی من یک روش برای انتخاب حاکم است نه یک ارزش. ادامه …