گاهی رویدادهای تاریخی، واژهها را میسازند و گاه این واژهها هستند که روند تاریخ را میرانند. هرچه باشد این را نمیتوان انکار کرد که تغییر هر واژه، نشانی از تغییری بزرگ یا کوچک در بستر تاریخ دارد.
به آنان که در مدرسه علمیهای درس دینی تحصیل یا تدریس کند، در لسان عوام یا بیان خواص، از عنوانهایی چون «آخوند»، «میرزا»، «ملا»، «شیخ»، «روحانی» و… استفاده میشود که در دوره معاصر، برخی از آنها کمتر و برخی بیشتر به کار میروند. چرایی ظهور این واژگان و نیز راز فراوانی استعمال در عهدی و کاهش آن در عصری دیگر، خود در آسیبشناسی حوزههای علمیه بسیار کارساز است. در این نوشتار به واکاوی دو واژه «ملا» و «روحانی» میپردازیم.
یکم: ملا یعنی
دوم: تفاوت جوهری اسلام با دیگر ادیان در این است که آنان فقط آموزههای معنوی پیشنهاد میکنند و محتوای دینشان تنها ورای این دنیا سخن میراند. ولی اسلام نهتنها از «آخرت» که از «دنیا» هم سخن میگوید. اگر از قوس صعود معنوی در بهشت حرف میزند از بایستهها و نبایستهها در ریزترین کردار این دنیایی هم سخنها دارد. اسلام فقط «دین معاد» نیست، بلکه «آئین معاش» هم هست؛ لذا دنیا را کشتزار آخرت قرار داد و فرمود: «لا معاد لمن لا معاش له».
سوم: اسلامپژوهان راستین که در مدرسههای علمیه به تحصیل و تدریس مشغول بودند، هماره هم «دغدغه معنویت» بشر را داشتند و هم «درد معیشتش» را. هم از «فلاح در دین» گفتند و هم از «نجاح در دنیا». لذا هم «روش زیستن در این جهان جسمانی» گفتند و هم از «منش زندگی در عالم روحانی». لذا این دینپژوهان را «ملا» میگفتند.
چهارم: مسیحیت، فقط «آئین اخروی» است و از «امور دنیوی» گویی خبری ندارد. زین رو در سدههای میانه آنگاه که ناگزیر بر کرسی قدرت و حکومت که امری دنیایی بود نشستند، گلهها و شکوه سرگرفت که کار قیصر به قیصر بسپار. کلیسا را با امور دنیوی چه پیوند! زین سبب، عالم کلیسا را «روحانی» (spritualman) میخواندند و بس.
پنجم: جهان اسلام دو دوره ترجمه انبوه را گذرانده است یکی در «عهد عباسیان» بود و دیگر در «عصر قاجار». دقت کنیم در دوره ترجمه فقط این متون نبودند که ترجمه شدند بلکه فرهنگها هم برگردان شدند. لذا در هر دو دوره، با بیشترین شبههها روبهرو شدیم. به عبارت دقیق، برای نمونه وقتی برای تبیین و تفهیم به مخاطب، به دنبال معادلی برای کشیش میگشتند «عالم دین» در اسلام را برگزیدند (بخوانید: ذبح کردند) تا شاید خوب (!) ترجمه گردد؛ و شاید مخاطب، معنای آن را نیک بفهمد. اینجا بود که آنچه نباید، شد؛ یعنی عالم مسیحی با عالم اسلامی مقایسه و تطبیق شد و در پی آن، عالم اسلامی هم روحانی قلمداد شد، نه ملا.
ششم: اینکه میگویم، نه از باب این است که «ما هر مشکلی را به گردن آمریکا و… میاندازیم»، بلکه هرچند تلخ است ولی باید پذیرفت که در تغییر واژه ملا به روحانی در عهد قاجار، دشمن درصدد تفکیک دین از دنیا در جهان اسلام بود تا مدل مسیحیت را برای ما هم تجویز کند؛ و این آغاز سکولاریسم بود؛ به همین سادگی!
راستی اگر بپرسند: «مگر شما روحانی نیستید؟ شما را به شئون دنیوی چه کار!» چه پاسخی داریم؟
…
یادمان باشد مبادا در نقشه دشمن نقشآفرینی کنیم!
مباد با عناوینی که دیگران بر قامت ما دوختهاند، قامت خود را خم کنیم!
نه اسلام، مسیحیت است و نه عالم اسلامی فقط یک روحانی.
به یاد بسپاریم که قلمرو کار خود را تحدید نکنیم که این خود تهدیدی بر هویت ماست.
این نوشتار در این نگاشته به بخشی از پشت پرده یک توطئه پرداخت. سکانس بعد نمایش یک پشت پرده دیگر و… الخ
نویسنده: یحیی جهانگیری (سهروردی)، دانشجوی دکتری مؤسسه بینالمللی مطالعات اسلامی.
تذکر: دیدگاه مطرحشده در این یادداشت، لزوما دیدگاه مباحثات نیست.
ماجرای اظهارات وزیر اطلاعات درباره گرایش به مسیحیت
جامعه روحانیت، مجری و آموزگار دین در جامعه است
مردمی بودن روحانیت و مشارکت مردمی، یک اصل دینی و اسلامی است و در تنافی با رسالت تبلیغی روحانیت نمیباشد
حامی جدی استقلال مالی حوزه هستم/معاونت تبلیغ علیرغم پارازیتهای مزاحم موفق بودهاست