در مجله خیمه پروندهای را آماده کردیم تا در حد توان به این موضوع خاص بپردازیم. مواردی که در هنگام تحقیقات به آنها برخوردیم گاهی خیلی عجیب بود. از یکسو ضعف اقتصادی و فقر خاموش و دردناکی در بسیاری از خانوادههای طلاب وجود دارد؛ از سوی دیگر در همین قشر، برخی زندگی لاکچری و اشرافی دارند و یکباره هستند طلابی که به خرید و فروش ماشین و ملک یا حتی ارائه خدمات ماساژ روی آوردهاند. ادامه …
بیانیهی علمای حوزه علمیه قم را میتوان اعلام یک مرزبندی مجدد علمی و اعتقادی فقها با جریانهایی دانست که در سید کمال حیدری متبلور شدهاند؛ نخست: عرفانگرایی ابنعربی-صدرایی؛ و دوم: قرآنگرایی و عقلانیت غیر نقلی. مرزبندی نخست، سابقه طولانی در تاریخ تشیع دارد و دومی نیز بیشتر محصول تحولات فکری دوره معاصر است. ادامه …
عملاً طلاب حوزههای علمیه و حتی اساتید هیچ سهمی در انتخاب مدیران و تعیین سیاستهای کلی و حتی مسائل جزئی اجرائی حوزههای علمیه ندارند و جالب اینجاست که این روند تشکیلاتی تا کوچکترین مدرسه علمیه شهرستانها نیز جاری است. در کنار همهی این مسائل، برخی باورهای اعتقادی مانند ولایت مدیر مدرسه بر کلیهیامور عملاً حالت تقدس به تصمیمات و رفتارهای مدیران میدهد و هرگونه انتقاد، مذموم تلقی میشود. ادامه …
حذف شرط «مرجعیت» در تعیین «ولی فقیه»، فارغ از پیامدهای سیاسی، پیامی تأملبرانگیز برای حوزههای علمیه داشته که بهنظر میرسد تا کنون چندان به آن توجه نشده است. چرا مرجعیت که عالیترین مقام علمی و متنفذترین جایگاه حوزوی است، از شروط لازم و ضروری ولایت امر مسلمین محسوب نمیشود؟ و اساساً مرجعیت نه بهمعنای نهاد دینپژوه، که به معنای یک جایگاه متنفذ اجتماعی منسوب به دین، منهای کارآمدی در اداره امور مسلمین چه تعریفی قابل دفاعی میتواند داشته باشد؟ ادامه …
چرا جنبههای مثبت و امیدوارکننده علم و دانش و حوزه و طلاب را نبینیم؟ چرا اگر کار خوبی صورت گرفت از آن تقدیر و تجلیل نکنیم؟ چرا از قدر علم و دانش و فکر و نظر بکاهیم؟ مگر مولای ما نفرمود: «العلم امام العمل» (علم پیشوای عمل است)؟ چرا اهمیت دانش و نظر را نادیده بگیریم؟ مگر ما در همین زمان خودمان ندیدیم که چگونه یک نظر فقهی و فتوایی بنیان یک نظام سیاسی شد؟ چرا فکر میکنیم بدون فکر و اندیشه و نظر میتوان کار کرد؟ ادامه …
علمای بزرگ حوزه همواره بر طبل استقلال مالی حوزههای علمیه از دولتها و حاکمیتها کوبیده و آن را سبب «مفتوح اللسان» بودن این مراکز علمی و دینی در مناسبات مختلف و در نقد حاکمیتها قلمداد میکردند. اما نقطه قوت مباحث علمای سلف، اتکا به وجود موقوفات فراوان برای مدیریت مالی حوزههای علمیه بود؛ نمونه بارز آن همان داستان معروفی است که سفیر انگلیس برای جلب نظر مرحوم شیخ انصاری در نجف خدمت ایشان شرفیاب شد. ادامه …
اینکه بهصورت مطلق بگوییم جایگاه و منزلت روحانیت افت کرده حرفی غیردقیق است. آن طیف از روحانیت که به زی طلبگی وشؤون روحانیت آراستهاند، نهتنها ازمنزلتشان کاسته نشده، که گاه منزلت ومحبوبیتی بینظیریافتهاند. نمونهی اعلای آن مقام معظم رهبری مدظله العالی است. ادامه …
متأسفانه زمزمههایی از بعضی به گوش میرسد که خواهان عدم دخالت علما و روحانیون در مسائل روز سیاسی هستند/کارکرد روحانیت ورود شرمآور به جزییات روابط زناشویی، برگزاری همایش چندهمسری و روحانیدرمانی نیست/بعد از تحقیقات به این نتیجه رسیدیم که نهتنها رشد علمی متوقف نشده، بلکه ارتقا هم داشته است/برخی منبریها سنگینترین ضربهها را به شیعه وارد میکنند ادامه …
قبل از انقلاب، ارتزاق روحانیت از طریق مردم بود؛ این وابستگی اقتصادی باعث میشد که روحانیت حامی مردم باشد؛ آنها را اقناع کند و توجه به نیازهایشان داشته باشد. اما پس از انقلاب از آنجایی که حکومت متعلق به روحانیون شد، روحانیون بهواسطهی استقلال مالی، دیگر وابستگی و نیاز به مردم پیدا نکردند؛ اکثراً در ادارات مشغول شدند و ارتزاقشان دولتی شد ادامه …
تنزل جایگاه اجتماعی روحانیت، بحثی نظری نیست که یک نفر بگوید تنزّل پیدا کرده و دیگری بگوید تنزّل پیدا نکرده است؛ نیاز به تحقیق میدانی دارد؛ اما بهطور کلی نظر من این است که روحانیت چون مسئولیت اصلی خود را که فرهنگ بوده، تا اندازهای رها کرده و در مناصب قدرت پافشاری میکند، محبوبیتش در طول زمان کاهش پیدا کرده است. ادامه …