در مسأله تصدیگری مناصب سیاسی توسط روحانیت که هنوز بعد از گذشت چهار دهه از انقلاب اسلامی محل مناقشه است، بالاخره بایستی اتخاذ موضع کرد. بدون شک بالارفتن سطح حضور مباشرتی روحانیت در عرصه رقابت و مناصب سیاسی با رویکرد حقمدارنه، مرجعیت و پایگاه اجتماعی ایشان را میکاهد. ادامه …
عدهای با استناد به برخی روایات، این نوع حوادث را ناشی از «گناهان مردم» و نوعی عذاب الهی تلقی کردهاند و در مقابل، برخی با استناد به روایاتی دیگر، اجر انسانهایی که در این حوادث از بین میروند را مانند اجر شهید در راه خدا تلقی نمودند. ماجرا وقتی قابل تأمل میشود که تحت تأثیر افکار جناحی، این مسائل طبیعی، علمی و اعتقادی به تحلیلهای سیاسی تبدیل میشود. ادامه …
اگر اسلام نتواند در قرائت و ورژنی خودش را از سطح مدنی به سیاسی برساند، در چشمانداز خودش نمیتواند تمدن را تعریف کند. به همین علت تمدن صوفیانه، اساساً ممکن نخواهد بود. برای نیل به تمدن، راهی نیست جز اینکه از معبر حکومت رد شویم و از این جهت، اسلام سیاسی یک ورژن تکاملی تاریخی نسبت به اسلام مدنی است. ادامه …
وقتی چالشها، ناهنجاریها و کاستیهایی در جامعه پیش میآید، یکی از راهحلها برگشت به الگوی اولیه است. در دستورات دینی هم برگشت به مدلها، اسوهها و نمادها توصیه شده است. البته سلفیگری از نظر ما مردود است؛ اما برای بازسازی وضع موجود گاهی نیاز به مراجعه به اصول و تنظیمات اولیه پیدا میکنیم. بعد از چهار دهه انقلاب اسلامی گاهی نیاز پیدا میکنیم که به عقب هم نگاهی بیندازیم. ادامه …
از مایکل سندل پرسیدم شما میگویید عدالت بر اساس سنت و فرهنگ است؛ عدالت در جمهوری اسلامی ایران بر کدام اساس باید باشد؟ مباحث لیبرالی یا اعتقادات خودمان؟ پاسخی جالب وی به شکل دقیق این بود: «عدالت در جمهوری اسلامی ایران باید برآمده از قرآن و روایات باشد!». نتیجهای که از این حرف میتوان گرفت این است که در دل فلسفه سیاسی و فقه سیاسی ما ظرفیتهایی وجود دارد که باید آنها را احیا کنیم. ادامه …
مگر در جامعهی اسلامی علما و مراجع، پناه مردم نبودهاند؟ مگر بیوتشان محل رفع و رجوع مشکلات مردم نبوده؟ چطور شده که وقتی به حضورشان میرسیم زبانمان بند میآید؟ روحانیت و بهویژه مرجعیت در جامعهی شیعی ایران همچون حصونی بودهاند که با وجودشان مردم احساس امنیت میکردند؛ امنیت در برابر ظلم و بیعدالتی. اما الآن احساس امنیت بماند؛ که در محضرشان حس میکنی خودت عامل ناامنی هستی! ادامه …
بعد از میرزای شیرازی، تکثر مرجعیت به تکثر زعامت منجر شد؛ چون مرجعیت نهادی بود که برای پاسخ به نیاز زعامت سیاسی بهوجود آمده بود؛ نه پاسخ به سؤالات شرعی. پس شکلگیری نهاد مرجعیت به دلیلی ورای نیاز مردم به پرسشهای فقهیشان بود؛ و آن عبارت بود از نیاز به تعامل با ساختار قدرت و سازوکار سیاسی. ادامه …
ظهور امر ملی برخی مسائل را برای ما ظاهر کرد؛ یکی اینکه امر ملی لزوماً شرعی نیست؛ امر ملی از شریعت استقلال پیدا میکند؛ مثل دو حلقه زنجیر هستند؛ در عین حال که به شریعت وصل است، اما عین شریعت هم نیست. دیگر اینکه امر ملی ناشی از حقوق ملی است؛ که قبلاً چیزی به نام حقوق ملی نداشتیم؛ قبلاً از رعایا یا امت صحبت میکردیم. ادامه …
بنده نیز معتقدم انقلابیبودن بهمعنای کارهای غیرقانونی و تحمیل هزینه کردن بر نظام نیست؛ پس بنده نیز حمله به سفارتها را خودسرانه میدانم؛ اما کسانی که به بهانه تقلب نظام را متهم کردند و حمله کردند را نیز محکوم میکنم/حوزه انقلابی حوزهای است که باید همیشه دربارهی انقلابزدایی احساس خطر داشته باشد. عدهای در حوزه با اسلام سیاسی و غربستیزی مخالفند. ادامه …
بخشی از ارزشهایی که باعث انقلاب شد یا مورد تأکید خاص مؤسس انقلاب بود ـ و متأسفانه حوزه ما هرچه میگذرد در این زمینه رو به حضیض میرود ـ عبارتند از: «حفظ حرمت عالمان و مراجع تقلید»، «رعایت حدود و سلسلهمراتب حوزوی»، «رعایت اخلاق در مواجهه با همصنف»، «دفاع از حقوق مردم در برابر حاکمان» و «سادهزیستی». ادامه …