ما مسلمانان تقریباً بعد از آشنایی با تمدن مدرن، در حال اخذ دستاوردهای علمی و تکنولوژیک آن هستیم. با این حال شاید کمتر دربارۀ ماهیت آنچه از غرب اخذ میکنیم و تأثیرات فرهنگی آن اندیشیدهایم. این دستاوردها دربرگیرنده نظریهها و ارزشهایی هستند که لزوماً با جهانی که مسلمانان تاکنون در آن زیستهاند، سازگار نیستند. یکی از این ناسازگاریها تلقی مدرن و ریاضیاتی از علم است که اساساً ماهیت امور را ریاضیاتی میفهمد؛ در حالیکه در میان مسلمین، ریاضیات اساساً علمی ابزاری برای درک روابط میان اشیا بوده است. ادامه …
چینش علوم در طبقهبندیهای مختلف و حتی چینش نهادی آنها ناظر به یک نطق معرفتی متفاوت است و باید ناظر به فرهنگی باشد که آنرا پذیرفتهایم؛ در غیر اینصورت امکان استحالۀ یک فرهنگ در فرهنگ دیگر چندان دور از نظر نیست. ادامه …
در جامعه دینی، شما به یک منطق زیست تکاملی نیاز دارید که دو مرحله دارد؛ یک مرحله مقدماتی که من به از آن به نام الگوی عدالت یاد میکنم و یک مرحله استکمالی که از آن به عنوان الگوی ایثار یاد میکنم. جامعه تمدنی و جامعه کامل مهدوی بر پایه عدالت نیست؛ برپایه ایثار است. ادامه …
نهضت اصلاح دینی هرچند در بدو امر برای اصلاح رذائل موجود در مسیحیت پایهریزی شد، اما در نهایت به استحالۀ خود دین منتهی گردید. احکام حلال و حرام مسیحیت به کلیسا نسبت داده شد و برای رهایی از آنها ارجاع مستقیم به خود کتاب مقدس در دستور کار قرار گرفت. این فرایند با جدایی دین از سیاست، منجر به شکلگیری پروتستانتیسم گردید و دین را محدود به عرصۀ خصوصی و رابطۀ شخصی بین انسان و خدا نمود. ادامه …
ما بیهویت و بیبنیاد شدهایم؛ یعنی اعتقاد به یک بنیاد و فهم از جهان نداریم؛ بهگونهای که نه خود را کاملاً در اختیار این جهان (سنتی) قرار میدهیم و نه در اختیار آن جهان (مدرن). پذیرش سادهانگارانه جریان ترکیبی (ترکیب سنت و مدرنیته) وضعیت آشفتهای را برای ما ایجاد کرده است که تنها راه برونرفت از آن، تأمل در این وضعیت و یافتن راه حلی برای یافتن بنیادی برای جامعۀ ایرانی است. ادامه …
نقد، جرح، تاخت و تاز، دشنامگویی، تفسیق، تکفیر و اموری از این دست، سهم عارفان و صوفیان مسلمان از ناحیه قشریان و متشرعان و ظاهرنگران در قرون اخیر بوده است. البته سهم نقد در این میان بسیار اندکتر از دیگر روشها بوده است. بیشتر منتقدان و منکران عرفان، مطالعات چندانی درباره آموزههای آن نداشتهاند و حتی نمیدانند آنچه را نقد میکنند، در چه منبعی و به چه صورت آمده است. ادامه …
اساساً رمز و راز جاودانگی قرآن همین نکته است که قرآن به رخدادهایی که در گذشته اتفاق افتاده ـ اعم از آنکه مربوط به پیش از دوره رسالت یا ناظر به دوران رسالت باشد ـ هیچگاه به عنوان یک رخداد محض تاریخی نمینگرد؛ بلکه آنها را مَعبری برای ارتباط با همه آدمیان در همه اعصار و ادوار میشناسد. سرّ این امر مسأله «تشابه قلوب» ـ یعنی برابری حقیقت، هویت، امیال، غرایز و فطریات آدمیان در همه زمانها ـ است. ادامه …
مأموریت اصلی من و تو ابلاغ کلام دین و سخن پروردگار بود و قرار بود همهی آن منابع شناخت را در خدمت بهفهمی سخن دین به کار بگیریم و قرینههای تفسیر و فهم آن بدانیم؛ نه اینکه سخن دین را به کلی کناری نهیم و ارتباط خود را با منابع ذخار قرآن و حدیث قطع کنیم و یکباره به آثار غربیان مراجعه کنیم و از مونتاژ و تلخیص و بررسی آن، مقالتی فراهم آوریم. ادامه …
امام میگوید: پویایی فقه جواهری را من ابداع نکردهام؛ بلکه در طول تاریخ فقه شیعه چنین چیزی وجود داشته. فقهی که از قدیم تا حالا در حوزهها گفته شده غلط نیست؛ فقط مسائلی در این فقه بوده که به آن توجه نشده و باید مورد توجه قرار گیرد. خصوصیت فقه سنتی این است که با متن ادله کار دارد و اگر استدلال فقه پویا از متن روایات و آیه نباشد من به آن معتقد نیستم. ادامه …
ایشان به علامه طباطبایی انکار خالق را نسبت دادهاند و علامه حسنزاده آملی را علامه باطل خطاب کردهاند! آیا فلاسفه ما از کندی تا علامه طباطبایی جایی گفتهاند که ما خدا و خالقی نداریم؟ یا فهم غلط جناب میلانی چنین نسبت کذب و افترای باطلی نثار علامه کرده است؟ آیا جناب میلانی حتی طبق اصول اسلامی و اهل بیتی خودشان نمیتوانند به خود بگویند شاید اشتباه فهم کردهاند؟ ادامه …