معاویه به لحاظ هوش و نبوغ سیاسی در تاریخ کمنظیر است. او، هم بزرگترین آرزویش این بود که با علی دربیفتد و هم وحشت داشت از این تقابل؛ این دوگانگی در جاهای مختلف ظهور کرد. در ترور امام، دست خود معاویه در کار بود و این را طوری طراحی کرده بود که خودش و عمروعاص هم آسیب ببینند. معمولاً مقدسین ابزار همین شیاطین میشوند. این مسألهای طبیعی است در تاریخ. ادامه …
تاریخ تفکر، ضروریترین چیزی است که به کار یک مرکز علمی مانند قم میآید. این که بداند از نظر فکری، چه فراز و فرودهایی داشته است؛ چرا در ادوار مختلف، وضع علمی متفاوت داشته است؛ چرا یک زمان سراغ فلسفه یا کلام رفته و وقتی دیگر اخباری شده است؛ این اتفاقات مسلماً قانونمند است. مثلاً فهم این نکته توسط ابن خلدون، که یک دانش چه زمانی شکل میگیرد و چه زمانی میمیرد، برای فکر ما مهم است. ادامه …
نتیجهی نگاه عارفانهی مخصوص تجلیات اسمای کلیه الهی (نه عرفان فردی تحت تجلیات اسمای جزئیه الهی) در روابط اجتماعی، پذیرش واقعیت کثرت و اختلاف است؛ یعنی کثرت را تضادی نمیبیند؛ بلکه تفاهمی میبیند و معتقد است از دل این کثرت میتوان به توحید رسید. امام با انشعاب مجمع روحانیون موافقت کرد؛ اختلاف را تأیید کرد؛ چون تکثر را میخواست نهادینه کند. ادامه …
این ادعا (تأثیر و تأثر ایقاع و مفاهیم) مربوط به اهل فن شریف موسیقی است و بهتر است امثال من و نیز گوینده این سخن، به حیطه تخصصی اهل موسیقی ورود نکنیم. اگر در قلمرو هنر یا علم، سلیقهای خاص ـ اعم از سیاسی و غیرسیاسی ـ داریم، از دین و فقه برای آن مایه نگذاریم و همین مقدار از دیانت را که برای مردم این دیار باقی نهادهایم، سودای این گونه مناقشات نکنیم. ادامه …
صدرالدین شیرازی آنجا که از اجتماعیبودن انسان سخن میگوید و بر این نظر است که برای انتظامیافتنِ حیات خویش (نه فقط نظمیافتن) نیاز به تمدن و اجتماع و تعاون است، به نیازمندی انسان از قانون سخن میگوید؛ اما آنچه موجبات جاریشدن قانون در جامعه را فراهم میسازد، همانا عدالت است. از نظر ملاصدرا، عدالت در اینجا نقشی ایجابی دارد و به نفی آنچه درست نیست میپردازد: «هر فکر و عمل و رفتار معتدل آن است که از اضداد خالی باشد». ادامه …
ما یک منبع هستی دین داریم که آن وحی است؛ اما آنچه بهعنوان نقل یاد میکنیم، منبع نیست؛ بلکه دلیل و راهنماست؛ نقل میآید تا وحی را بکاود و از آن حقیقت استفاده کند؛ همانگونه که عقل چنین نقشی دارد؛ یعنی عقل و نقل سراج هستند و وحی صراط است. عقل و نقل با هماهنگی یکدیگر بهدنبال این هستند که حقیقت دین را واکاوی کنند. بنابراین آن نقلی که در عقلانیت سنتی ارائه شده است، در عقلانیت وحیانی نیست. ادامه …
غالب علل موجود در روایات (علل الشرایع)، در واقع حکمت هستند که به شکل علت آمدهاند/ شریعت سنگلجی بیدین نبود؛ شیعه بود؛ ولی کجیها و انحرافاتی داشت/ درباره «حلال محمد حلال الی یوم القیامة و…» اگر موضوع عوض شود و عنوان یک حکم از بین برود، دیگر آن حکم حلیت و حرمت هم از بین خواهد رفت/درباره کتاب «فقهالرضا» صدوق هیچ اشارهای نکرده و پیداست که آن زمان، کتابی با این عنوان دست آنها نبوده است. ادامه …
چرا الآن علم دینی مطرح است و چرا در تمدن اسلامی مطرح نبوده؟ چرا ما دنبال علم اسلامی و دینی هستیم؟/معتقد نیستم که در دوره تمدن اسلامی متفکران ما دنبال اسلامیسازی علوم نبودهاند. ما الآن وقتی به اسلامیسازی علوم میپردازیم، درواقع راه آنها را ادامه میدهیم؛ اما اقتضائات، مسائل، مبانی و مکاتب تفاوت کرده است. ادامه …
در این کتاب که حاصل چهار سال پژوهش و جستوجو در همه کتابهای فارسی منتشر شده در ایران از آغاز صنعت چاپ تا پایان سال ۱۳۹۱ حول موضوعات اجتماعی شیعه است، هفده کتاب ذیل حوزه پژوهشی «روحانیت و مرجعیت» معرفی و نقد شده است. سارا شریعتی در مقدمه کتاب، روحانیون و روشنفکران دینی را غایبان عرصه مطالعات اجتماعی تشیع دانسته. ادامه …
نگرش صرفاً فقهی مشکلات فراوانی دارد؛ یکی این که اساساً فقه، قابلیتِ ذومراتب بودن را ندارد؛ یعنی مسائل فقه یا سیاه و یا سفید است؛ یا حرام و یا حلال است. اما هنگامی که در مسائل اعتقادی و معارف دیگر دین وارد میشوید، مشاهده میکنید که قابل درجهبندی و مرتبهبندی است؛ مثلاً ایمان ۱۰ درجه دارد. ادامه …