بر این باور بود که میباید پشت سر مرجعیت قدم برداشت. در میان مراجع پس از آیتالله بروجردی بیش از همه، همنشین و همراه آیتالله گلپایگانی بود. وی اما میکوشید تا پاس مقام و منزلت منبر را فرو ننهد؛ هیچ شرط و دستوری را برای منبر نمیپذیرفت؛ گفته بود: اگر به من بگویند که شرط این منبر این است که بگویی «لا اله الا الله»، من نمیگویم. ادامه …
اصل ۴۴ قانون اساسی را رهبری از ما خواستند و ما اصلاح کردیم و ایشان تأیید کردند و چند روز پیش آقا ما را در جلسه احضار کردند. دلم برای آقا سوخت. ایشان فرمودند: «من این اصل را که اصلاح کردم، انتظار انقلاب اقتصادی در کشور داشتم… بعد از گذشت این مدت، نه به رونق رسیدهایم و نه به عدالت». ادامه …
ایشان به حضرت آقا علاقهمند بودند و حتی تا همین لحظات آخر هم علاقهمند بودند؛ اما خب آنطور که امثال ما دلمان میخواست همراهی باشد، نبود؛ اختلاف سلیقه بود. بین بنده و ایشان کدورتی نبوده. دربارهی مجلس خبرگان رهبری هم خیلی خوشحال شدم که رأی نیاوردم؛ چون رفع مسئولیت بود و بار سنگینی از دوشم برداشته شد. ادامه …
تهمتهایی به او زدند که از آنها منزّه بود. امام(ره) در فرازی از نامهای که پس از ترور آقای هاشمی به ایشان نوشته بود، تعبیری دارند که نسبت به هیچکس دیده نشده است: «مجاهد متعهّد؛ هاشمی عزیز». مرحوم هاشمی در چنین جایگاهی بود. فقدانش بهواقع ضایعهی اسفناکی برای نظام است. خدا کند برای نظام حادثهای پیش نیاید. ادامه …
در فصل اول کتاب که به بررسی فعالیتها و رفتارهای سیاسی اجتماعی آیتالله حکیم اختصاص دارد، نشان داده شده که این مرجع تقلید، بیشتر از درِ مدارا و مسالمت با حاکمیت پهلوی مواجه میشده است. آیتالله انتقاداتی به حکومت پهلوی داشته، اما گفته بود که «ما نمیخواهیم شاه ایران را تقدیس کنیم؛ اما میگوییم وی بودنش برای پاسداری از شرّ کمونیسم بهتر است و شاه نباید تضعیف گردد». ادامه …
آبراهامیان: جریان دوم را میتوان روحانیون مخالف میانهرو نامید که توسط آیتالله سید محمدرضا گلپایگانی، آیتالله محمدهادی میلانی (در مشهد) و مهمتر از همه آیتالله سید کاظم شریعتمداری رهبری میشد. مهمترین ویژگی میانهروها این بود که آنها خواستار سرنگونی سلطنت نبودند؛ بلکه خواهان اجرای کامل قانون اساسی مشروطه بودند. ادامه …
داریوش شایگان: دوست عزیزم سید جلال، حسن دیگری نیز دارد که میتوان گفت رسالت اوست. آشتیانی نقطه تبلور یک نحوه هستی است که از یک سو معطوف به قلههای بزرگ تفکر این مرز و بوم است؛ یعنی ابنسینا، شیخ اشراق و صدرالمتألهین؛ و از سوی دیگر نگاهی است باز به سوی آینده. ادامه …
شخصیت نواب و حرکت وی در اجرای احکام اسلام هرچند مورد قبول علمای آن عصر بود، اما گاه در شیوه اجرا بهویژه در مبارزه مستقیم با شاه و ترور اشخاص با بعضی بزرگان اختلاف داشت. برخی از حرکتهای مرموز در بیت آیتالله بروجردی و نسبتهای ناروا همچون قصد برهم زدن حوزه و ترور آیتالله بروجردی توسط نواب این اختلافات را دامن میزد. ادامه …
پدر و پدربزرگش از روحانیون شیراز بودند و او هم دروس حوزوی را تا پایان سطح آموخت. اگرچه به جامهی روحانیت در نیامد، اما دغدغههای دینی او را رها نکرد. در مسائل تربیتی، وی تأکید بسیاری بر آموزههای نهجالبلاغه داشت. او بارها اشاره کرده بود که «اگر بخشهای تربیتی سخنان امام علی(ع) در نهجالبلاغه خوب ترجمه و نشر یابد، جهانیان آموزش و پرورش اسلامی را به خوبی خواهند شناخت». ادامه …
وی در سخنان خود بارها بدین نکته اشراف میداد که انبیاء آمدهاند تا گنجهای عقلانیت را که در ویرانهها خوابیده و انسانها از آنها استفاده نکردند استخراج کنند. تخصصیشدن اجتهاد، یکی دیگر از دغدغههای آیتالله هاشمی رفسنجانی در عرصهی عقلانیت فقهی بود. او میگفت: «الان همه میفهمند که یک مجتهد نمیتواند به تنهایی در همهی ابواب مورد نیاز فقهیِ جامعه و مردم متخصص باشد». ادامه …