بهنظر بنده آن قرائتی که از سیره اهل بیت(ع) مغفول مانده و امروز برای ما بسیار کاربردی و ضروری است، قرائت انسانی است؛ به دیگر سخن، تبیین نگاه معصومین(ع) به انسان و کرامت و حیثیت او. پیامبر اکرم(ص) خطاب به کعبه فرمودند: «تو بسیار مهم و محترمی (و این جمله را سه بار تکرار فرمودند)؛ اما حرمت مؤمن از تو بالاتر است». ادامه …
استاد باید چند تا «خوش» داشته باشد؛ خوشبیان باشد، خوشترکیب باشد، خوشاخلاق باشد، البته علم حرف اول را میزند اما بیان هم مهم است چرا که باعث میشود درس به شاگردان منتقل شود. استاد باید زمینهای فراهم کند که طلبه بتواند سؤالهایش را بپرسد. اگر طلبه نتواند سؤالهایش را از استاد بپرسد، باید به چه کسی مراجعه کند؟ باید زمینه برای طرح سؤالهای طلاب وجود داشته باشد. استاد نباید بیحوصلگی کند. طرح سؤال در کلاسهای درس، یکی از امتیازهای حوزه است و همین مسئله عمق درس را تقویت خواهد کرد. ادامه …
امام بهوسیله شبکه خاصی که ما آن را «سازمان وکالت و اطلاعرسانی» مینامیم، به امور شیعیان میپرداختند. عدهای معتقدند چنین سازمانی در زمان امام صادق (ع) نیز بوده و حتی برخی آن را به زمان امیرالمؤمنین (ع) نسبت میدهند. از نظر بنده چنین سازمانی از زمان امام صادق (ع) و امام باقر (ع) شکل گرفت و ریشه دواند؛ اما در زمان امام هادی (ع) بهشکل مخفی و البته متقن گسترش یافت. حضرت در بلاد مختلفی که شیعیان حضور داشتند نمایندگانی را گماشته بودند و شیعیان را به آنها ارجاع میدادند و از سامرّا (تحت شرایط سخت امنیتی) شیعیان را امامت میکردند. ادامه …
مهم این است که خود مدیران، اساتید، کارگزاران حوزه، حتی کارهای اداری حوزه، همه اینها باید مظهر اخلاق باشد. جایی که میخواهد این تأثیر را داشته باشد، اوّل باید از خودش شروع کند. این از هر کتابی، از هر نوشتهای، از همه اینها مهمتر است. و این عالِم را که میبیند همان «مَن یُذَکِّرَهُمُ الله رُؤیته» باشد. و همیشه اگر در حوزهها انسانهای فرهیختهای تربیت میشدند سرّش همین بود. یعنی این نمونههای اخلاق را میدیدند. در همه خصوصیات. الگوبرداری میکردند، خودبهخود. ادامه …
در سن ۶-۵ سالگی بودم که پدرم فوت کردند. در واقع پرورش ما زیر نظر مادر بود. مادرم در سنین جوانی بود و ازدواج نکرد و در نگهداری ما کوشش کرد. وقتی میخواستم طلبه شوم، مادرم طبعا میل نداشت، برای اینکه از من دور میشد. آخرین فرزندش بودم و علاقه داشت. ولی من در اثر بعضی از حوادث طلبگی را پذیرفتم و با مادرم در میان گذاشتم و التماس کردم که اجازه دهد من بروم طلبه شوم. او هم برخلاف میل طبیعی هر مادری که میخواهد با فرزندش باشد، اجازه داد و ابتدا به قم آمدم. ادامه …
باید دید این طلبه کجا میخواهد برود؟ چه کاری میخواهد بکند؟ پس چون نمیداند چه کاری میخواهد بکند، گیج است که من چرا اینها را میخوانم. و الا اگر بداند که من کجا میخواهم بروم، مشکلی وجود نخواهد داشت. اول باید هدف مشخص شود، بعد راهی را که به آن هدف منتهی میشود پیدا میکند. این طلبه نمیداند واقعا میخواهد چه کاری انجام بدهد. تکلیف خودش را نمیداند. لازمه این کار استعدادیابی است که ما این کار را برای طلبهها انجام ندادهایم. ادامه …
محققینی که میخواهند درباره دیدگاه قرآن در زمینه تحریف کار کنند، به نظر میرسد دچار یک اشتباه یا غفلت هستند که در قرآن کریم به دنبال آیهای میگردند که دقیقا گفته باشد کتاب مقدس تحریف شده، ولی چون آیهای به این صراحت پیدا نمیکنند، قائل به عدم تحریف میشوند. روش علمی بحث، اینگونه نیست. موارد زیادی را در کتاب مقدس میبینیم که گرچه از واژه تحریف در آن استفاده نشده است، ولی با قاطعیت تحریف کتاب مقدس را اثبات میکند. به عنوان مثال، در کتاب مقدس تصریح شده که سلیمان کافر شد و بت پرستید. ولی قرآن مجید به صراحت میگوید: «و ما کفر سلیمان». ادامه …
حوزه علمیه امروز با کلیسای قرون وسطی متفاوت است. طلاب علوم دینی در کلیسا فقط الهیات میخواندند و بر آموزههای الهیاتی نظیر پدر، پسر و روح القدس متمرکز بودند. ولی در تاریخ اسلام، کسانی همچون جابر بن حیان را داریم که شیمیدان است و استاد او امام صادق (ع) است. او رسائلی در باب شیمی منتشر کرده است که مدام در آنها تکرار میکند که استادم جعفر صادق چنین و چنان گفت. ادامه …
ما میدانستیم که رژیم قابل اصلاح نیست، چون چند بار انقلاب شد در مملکت، و اینها تغییر روش ندادند. به همین دلیل بود که امام دست آخر گفت باید از بین بروند؛ ما همان راه و روش امام را تعقیب کردیم. اوایل در نهضت ما با شهید نواب صفوی بودیم و قصد ما اصلاح رژیم بود؛ ولی بعدها دیدیم نه، اینها قابل اصلاح نیستند؛ بنابراین در فکر تغییر رژیم افتادیم. ادامه …
آیت الله سید احمد مددی الموسوی: بیشتر اهل سنت بر این باورند که فقه باید پیاده شود اما مردم اجرا کنند؛ یعنی کسی که قدرت اجرایی خوبی داشته باشد و خائن نباشد و امین باشد و مدیر و مدبّر باشد و علم کافی داشته باشد و بتواند ضوابط قرآنی را اجرا کند، اما لازم نیست که فقیه باشد. ممکن است از فقها فتوا را بگیرد و اجرا کند. این اختلاف ما و اهل سنت در مسئله ولایت فقیه است. برخی فقهای ما نیز که قائل به ولایت فقیه نبودند، شاید همین ذهنیت را داشتند که شأن فقیه بیشتر همان استنباط است. ادامه …